2777
2789
عنوان

زایمان طبیعی

144 بازدید | 9 پست

سلام من تهران هستم و در بیمارستان تهران پارس زایمان طبیعی داشتم  بیمارستان خوبی و پرسنل بسیار مهربون  و زحمت کشی داره. 

اما از زایمانم بگم .

من یه هفته زودتر به درخواست خانواده شوهرم  زایمان کردم .خیلی از شب قبلش استرس داشتم و تا صبح نخوابیدم   صبح ساعت ۶ رفتم یه دوش گرفتم و از استرس زیاد صبحانه هم نخوردم آماده شدم قرار شد با مامان و خواهر شوهر و شوهرم بیمارستان بریم  مامانم   از زیر قرآن زدم کردو منم با بغض بهشون نگاه میکردم   خیلی ترسیده بودم .خلاصه ساعت ده پذیرش شدم و با همسر و خواهرشو مادرم خداحافظی کردم و رفتم تو اتاق درد اونجا یه خانمی از ساعت ۳ صبح درد وحشتناکی داشت و فریاد میزد من اونو که دیدم زدم زیر گریه پرستار اومد آرامم کردو   من و رو تخت خواباندن و بهم سرم فشار زدن  تقریبا  دردی تا دو ساعت اول نداشتم و دهانه رحمتم یه سانت شده بود ولی بعد دردا شر و شد   که دیگه نمی تونستم تحمل کنم و می گفتم من و سزارین کنیم دکترم خانم  فرحناز امینی بهم میگفت حیفه این همه تحمل کردی یه چند ساعتم روش و مادرم و فرستادن تو تا ماشاژم بده و بعد خواهر شوهرم اومد و بعد زن داداشم  که دیدن دردم زیاد برام چسب درد به کمرم زدن و بعد چند ساعت تنفس بچه کم شد و برام اکسیژن گذاشتن و من از درد نمی تونستم ماسک و رو ذهنم بزارم  خلاصه  دکتر و فوری اومد بالا سرم و  دهانه رحممو دید و گفت ۷ سانت شده ببینش  وقتش داره میشه 


یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

سلام من تهران هستم و در بیمارستان تهران پارس زایمان طبیعی داشتم  بیمارستان خوبی و پرسنل بسیار مهربون  و زحمت کشی داره. 

اما از زایمانم بگم .

من یه هفته زودتر به درخواست خانواده شوهرم  زایمان کردم .خیلی از شب قبلش استرس داشتم و تا صبح نخوابیدم   صبح ساعت ۶ رفتم یه دوش گرفتم و از استرس زیاد صبحانه هم نخوردم آماده شدم قرار شد با مامان و خواهر شوهر و شوهرم بیمارستان بریم  مامانم   از زیر قرآن زدم کردو منم با بغض بهشون نگاه میکردم   خیلی ترسیده بودم .خلاصه ساعت ده پذیرش شدم و با همسر و خواهرشو مادرم خداحافظی کردم و رفتم تو اتاق درد اونجا یه خانمی از ساعت ۳ صبح درد وحشتناکی داشت و فریاد میزد من اونو که دیدم زدم زیر گریه پرستار اومد آرامم کردو   من و رو تخت خواباندن و بهم سرم فشار زدن  تقریبا  دردی تا دو ساعت اول نداشتم و دهانه رحمتم یه سانت شده بود ولی بعد دردا شر و شد   که دیگه نمی تونستم تحمل کنم و می گفتم من و سزارین کنیم دکترم خانم  فرحناز امینی بهم میگفت حیفه این همه تحمل کردی یه چند ساعتم روش و مادرم و فرستادن تو تا ماشاژم بده و بعد خواهر شوهرم اومد و بعد زن داداشم  که دیدن دردم زیاد برام چسب درد به کمرم زدن و بعد چند ساعت تنفس بچه کم شد و برام اکسیژن گذاشتن و من از درد نمی تونستم ماسک و رو ذهنم بزارم  خلاصه  دکتر و فوری اومد بالا سرم و  دهانه رحممو دید و گفت ۷ سانت شده ببینش  وقتش داره میشه .وضعیت بچه خوب نبود و دکتر گفت اتاق عمل و آماده کنید  برا سزارین که بعد از ده دقیقه دکتر گفت سر بچه مشخص زور بزن من که دیگه جای زور زدن نداشتم از بس جیغ زده بودم چند تا ماما اومدن روی تخت و با  فشار دستشان رو شکمم و  با دارای پرستار که داره میاد زور بزن ساعت ۶ دخترم به دنیا اومد و ۵ روز تو آن ای سید بستری شد به دلیل نرسیدن اکسیژن 


سلام من تهران هستم و در بیمارستان تهران پارس زایمان طبیعی داشتم  بیمارستان خوبی و پرسنل بسیار مهربون  و زحمت کشی داره. 

اما از زایمانم بگم .

من یه هفته زودتر به درخواست خانواده شوهرم  زایمان کردم .خیلی از شب قبلش استرس داشتم و تا صبح نخوابیدم   صبح ساعت ۶ رفتم یه دوش گرفتم و از استرس زیاد صبحانه هم نخوردم آماده شدم قرار شد با مامان و خواهر شوهر و شوهرم بیمارستان بریم  مامانم   از زیر قرآن زدم کردو منم با بغض بهشون نگاه میکردم   خیلی ترسیده بودم .خلاصه ساعت ده پذیرش شدم و با همسر و خواهرشو مادرم خداحافظی کردم و رفتم تو اتاق درد اونجا یه خانمی از ساعت ۳ صبح درد وحشتناکی داشت و فریاد میزد من اونو که دیدم زدم زیر گریه پرستار اومد آرامم کردو   من و رو تخت خواباندن و بهم سرم فشار زدن  تقریبا  دردی تا دو ساعت اول نداشتم و دهانه رحمتم یه سانت شده بود ولی بعد دردا شر و شد   که دیگه نمی تونستم تحمل کنم و می گفتم من و سزارین کنیم دکترم خانم  فرحناز امینی بهم میگفت حیفه این همه تحمل کردی یه چند ساعتم روش و مادرم و فرستادن تو تا ماشاژم بده و بعد خواهر شوهرم اومد و بعد زن داداشم  که دیدن دردم زیاد برام چسب درد به کمرم زدن و بعد چند ساعت تنفس بچه کم شد و برام اکسیژن گذاشتن و من از درد نمی تونستم ماسک و رو ذهنم بزارم  خلاصه  دکتر و فوری اومد بالا سرم و  دهانه رحممو دید و گفت ۷ سانت شده ببینش  وقتش داره میشه  و من و رو تخت زایمان  خواباندن و وضعیت بچه خوب نبود و دکتر گفت اتاق عمل و آماده کنید و بعد ده دقیقه گفت سر بچه رو می بینه و زور بزنم منم از بس داد زده بودم  نای زور زدن نداشتم و دوتا ماما اومدن رو تخت و با دست فشار میدادن رو شکمم و داد میزدن زور بزن و بچه ساعت ۶ به دنیا اومد و ۵ روز تو آن ای سیو بود  الانم شکر خدا  خوبه 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز