دوشب پیش یکی تو عروسی بالگد زده بود به ماشینش فرار کرده بود.خیلی ها طرفو دیده بودن به گوشش رسیده بود که شوهره من دنبالش میگرده خودش زنگ زده بود گریه میکرد میگفت غلط کردم ببریم ماشینتو درست کنیم خرجش بامن.شوهره من گفت خرجه کل طایفتو میدم فقط ازاین شهربرو.الانم دوستاش زنگ زدن که فلانی رو گرفتیم یه ساطور برداشت رفت.
دفتر خاطرات 6 سال قبلمو پیدا کردم :) همش نوشتم کاش من و علی تا آخر عمر با هم بمونیم :| حالا نموندنمون هیچ :( چرا هر چی فکر میکنم یادم نمیاد علی کیه ؟ :/