شوهرم يه عروس خاله داره
ما تقريبا به فاصله چند ماه از هم عقد كرديم
من قديمى تر بودم و اون وقتى اومد تو فاميل خيلى با سياست عمل كرد در ظاهر با من خوب بود اما به شدت در حال حسادت و رقابت بود
از طرفى اين خانم جاريه خواهرشوهرمم ميشه
يه مدت اين خانم خيلى خودشو تو دل همه جا كرد طورى كه من از چشم همه افتادم
حالا الان باهاش قطع رابطه ام اما
هنوزم از حضورش رنج ميبرم
دست خودم نيست اسمش مياد به هم ميريزم
يه عالمه دوست خوشگل و پولدار و همه چى تموم دارم اما به هيچ كدوم حسادت نميكنم اما همش حس ميكنم به اين حسودى ميكنم
يه عروسيه خيلى خوب واسم گرفتن اون عروسيش بعد ما بود
ناخواسته عكساشو اينور اونور ميبينم حالم بد ميشه با شوهرم بحث ميكنم
اصلا نميدونم چرا كنترل رو خودم ندارم
البته دليل تمام اين رفتاراى من خانواده همسرم بودن كه يه مدت هرچى ميشد اونو ميكوبيدن سر من
الان به جز اون خواهر شوهرم كه جاريشه و فاميل نزديكن با بقيه خانواده شوهرم رفت و آمد نداره
و اونا با من بهترن
اما باز حساسيت من كم نشده
چيكار كنم ؟؟؟
مشاوره خوب سراغ دارين ؟