2737
2734


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731

سلام بچه ها. مادرشوهرم از کربلا برگشته به شدت مریضه . یاد سفر اربعینی که خودم با مادرم سال ۹۴ رفتم افتادم

اون سالی که من رفتم تازه سه ماه بود عروسی کرده بودم با اینکه شوهرم نمیتونس بیاد با مامانم به اصرار مادرشوهرم رفتم اربعین. طبقه بالا مادرشوهرم هستم.تو راه کربلا به شدت مریض شدم به حدی که مرگو دیدم بعد از سه روز تو کربلا وقتی میخواستم برگردم تلفنی مادرش و شوهرم فهمیدن مریض شدم هی میگفتن نیا و عجله نکن تو برگشت. اما من دیگه مرخصی نداشتم و برگشتم تو راه برگشت دیگه فقط سرفه هام مونده بود و کامل خوب شده بودم اما شوهرم که پشت تلفن کنار مادرش بود بهم گفت رسیدی نمیخواد بیای خونه برو خونه مادرت که بهت برسه و خوب بشی!!! اون روز دوشنبه بود که من رسیدم خیلی دلم شکست رفتم خونه مامانم با مامانم بودم . بابام که فهمید اونا ترسیدن از من وابگیرن خیلی ناراحت شد . من رفتم دانشگاهو شوهرم جمعه اش یعنی چهار روز بعد رسیدنم زنگ زد گفت امشب با مامانم میایم دنبالت و اوردنم خونه.

پریروز که اینترنتی باشون حرف میزدیم همین که شوهرم فهمید مریض شده هی بهش میگفت زودتر برگرد تا اونجا زمینگیر نشدی!!!😑😑😑

حالا من دوتا بچه کوچیک دارم و این خانم باید بیاد خونه خودش و حتما مام بریم دیدنش درحالی که تا دیشب تب شدید داشت!! شوهرم میگفت امروز زنگ بزن ببین کجان برو دنبالشون ترمینال!!! گفتم مریض شدن گفت خب باشن برو دنبالشون! گفتم پدر میره دنبالشون . شوهرم خیالش راحت شد


خیلی دلم میخواد به روشون بیارم



2740

به شوهرت بگو،نزار تو دلت بمونه 

دلت و خالی کن

من اینقدر همه چیز رو ریختم تو دلم که مثل دیوانه ها شدم

صب تا شب دارم گذشته رو مرور میکنم،همه چیز برام مثل فیلم از جلوی چشمم میگذره


با توکل به خدا زندگیم ومیسازم.
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687