مادرشوهرم از کربلا برگشته

من فکر میکنم خیلی منفعلانه عمل کردی تا حالا برای همین انقدر ناراحتی

به جای انبار کردن ناراحتی ها واکنش مناسب نشون بده

البته نمیگم انقلاب کن و یهو دعوا و کدورت راه بنداز

موضوعات قبلی همه رو فراموش کن

ولی از این به بعد رفتار مناسب داشته باش

وقتی مریض میشی اگه همسرت یا مادرش میگن برو خونه پدرت بگو خونه خودم راحت ترم پدر و مادرم هم مبتلا میشن درست نیست آدم مریض بره خونه دیگران

اگه گفتن قبلا که میرفتی 

بگو الان فهمیدم کارم درست نبوده به علاوه آدم بعد چند سال زندگی وابستگیش به خونه خودش عمیق تر میشه 

اگر مادرشوهرت درباره مسایل خصوصیتون سوال میکنه مثلا میگه چرا رفتی حموم ...به جای جواب دادن بگو شما چرا میپرسی؟

همیشه این جمله ورد زبونت باشه مدام هر کی ازت هر چی پرسید بلافاصله بگو شما چرا میپرسی ؟ هر جوابی داد شما بگو آها...سرت رو به کار دیگه ای گرم کن اگه دوباره پرسید باز هم بگو متوجه نشدم چرا انقدر میپرسید 

کم کم رفتارت رو تغییر بده و همیشه حرف رو به سمت خودشون برگردون وقتی درمورد مسایل خصوصیت نظر میده مثلا وقتی درباره آداب نطفه بهت چیزی میگه بلافاصله بگو شما چطور رعایت کردید ؟ شما برای نطفه بچه هاتون چیکار کردید؟ شما چرا حموم میرید ...هر چقدر اون از تو سوال پرسید یا نظر داد به جای جواب دادن عین همون رو از خودش یا درباره خانوادش بپرس

همه اینها بدون دعوا انگار که داری یه مکالمه عادی انجام میدی