سلام خواهرا امیدوارم که حالتون خوب باشه
خواستم یه موضوعی رو بگم که خیلی وقته اذیتم میکنه همونطور که گفته بودم هفت ماهه عقدیم من ۱۶ شوهرم ۲۱ سالشه مشکلم اینه که شوهرم خیلی بچه ننست چجوری بگمممم واسه هر کاری از مادر پدرش اجازه میگیره اختیار خودشو هم نداره واقعا اذیت میشم روم نمیشه بهش بگم این اخلاقتو جمع کن تنها کاری که بلده اینکه به من گیر بده از شوهرم باشه اصلا میگه خانوادتو بنداز
خیلی گیر های الکی میده تل نرو این مانتو نپوش این شلوار اینجوریه تنها جایی نرو هر وقت میفهمه قراره با مادرم جایی برم سریع یه بهونه میاره بیرونم باشم میاد دنبالم منو با خودش میبره اوایل نامزدی هم میگفت کلا رابطتو با ابحیت قطع کن اخه اکثرا با ابجیم بیرون میرم حتی دیگه نمیزاره خبری از دوستام داشته باشم واقعا محدودیت های زیادی برام میزاره لجباز و بچه هست نمیدونم چیکارش کنم من نسبت ب سنم واقعا عاقلم میفهمم درک میکنم ولی واقعا شوهرم زیادی پروعه نه احترام بزرگ تر حالیشه نه چیزی واقعا نمیدونم از کدوم مشکلاتش بگم چند سری خواستم تموم کنم جدا شم نشد شوهرم همش میومد و منت کشی میکرد و میگفت خودمو میکشم اگه بری من دوستت دارم از این حرفا شوهرم دوستم داره ثابت کرده عشقشو بار ها تو دعوا ها بی احترامی کردم بهش حرفای زشت زدم که دست از سرم ور داره و از زندگیم گمشه بیرون و اون میومد و ارومم میکرد و میگفت یا تو یا مرگ ولی خب در کل یه سری از رفتار ها و خصوصیاتش اذیتم میکنه منم دوسش دارم ولی گاهی واقعا اعصبانیم میکنه زیادی گیر میده اصلا میخواد همه رو بندازم کنار و فقططط با خودش باشم اما اون اختیار خودشو هم نداره هر جا میریم اکثرا مادرش هم میاد خرید مادرش هم میاد من حتی وسیله هاییی که خودم باید انتخاب و خرید میکردم رو خودشون خریدن و دادن بی خبر مثل طلا هام یا وسایل جهازیه واقعا دارم دیونه میشم بگید چی کار کنم چه رفتاری داشته باشم تا درستش کنم میخوام یه مرد باشههه با حرف مادرش کاری نکنه خودش واس خودش تصمیم بگیره نظرمو بپرسه درباره این مساعل