2737
2739
اگه قبل ازدواج رابطه جنسی برقرار کردن که میگی کار را تموم کردن حرام ابدی میشن به هم گفتم تا در رمان ...


مگه یلدا شوهر داشته؟ تصور میکردم زن شوهردار اینکارو کنه باطرف حرام ابدی میشه

بفرمایید یه   فنجون خبررر داااغ😊😊


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اونا ازدواج کردن گویا خوشبختن سعید واقعا مرد ایده آلیه نه سرده نه اینکه بگم محبت نمیکنه و... خیلی رم ...

كاش زندگيشو خراب نميكرد و اينقدر سريع با دختر خالش خيانت نميكرد درسته زنش بيمار شده بوده ولي اول طلاقش ميداد بعد اذيتش ميكرد 

خداقل يلدا و خونش راه نميداد 😔

2728

استارتر از مینا خبر ندارین الان کجاس چیکار میکنه😢

فرشته کوچولوی من  عزیزتر از جانم منو ببخش که به خاطر خودخواهی های خودم وچشیدن طعم مادری تورا به این دنیای پست وکثیف ونالایق بدنیا می آورم منو ببخش ! آخه به بودنت احتیاج داشتم مامان بشه فدای تک تک تار و پودت   

من با خوندن داستان اين سوالا برام پيش اومد و من و مجبور كرد به تخيلي بودن داستان هم فك كنم نميخوام مچ بگيرم چون اگه واقعيتم نباشه داستان برام جالب بود

١: چطور شده مريم با لباس خونه رفته مكه يه فشار افتادن اينقد حاده؟

٢:چرا درس وقتي خواسته زنگ بزنه تصادف كرده؟

٣:گيريم كه اينا ميرفتن بيمارستان خوب تصادفم تو جاده شمال نبوده كه همون تو راه بيمارستان بوده اينهمه شك و شبه ديگه برا چيه؟

٤:دخترخاله اين وسط علم غيب داشت كه پسرخالش سه هفتس رابطه نداره و اومده خونه مادرش بپره براش بساط جور كنه ؟ اونم جلوي اونهمه آدم؟ 

٥:مادرتون وقتي پسرش به زنش ميكه چرا اونروز با شوهر مريم رفتي به پسرش عصباني ميشه و ميپره اونوقت پسرش صاف صاف جلوش با خواهرزادهش عشق و حال ميكنه اين اعتراض نميكنه؟اونكه اينهمه هواي عروس و داشته؟

٦: درست شبي كه دخترخاله اومده و با سعيد جور شدن اين همه چي يادش افتاده؟

٧:جالبه همه چي هم يادش بوده ااااا فقط به جز اون ماجرا سركار ميرفته با سعيد زندگي ميكرد با خواهرشوهر راحت بوده ولي فقط تصادف يادش نبوده؟

🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔🤔

اينارو جواب بده بقيشم بپرسم😁😁

2740
من با خوندن داستان اين سوالا برام پيش اومد و من و مجبور كرد به تخيلي بودن داستان هم فك كنم نميخوام م ...

1.عزیزم مینا با لباس خونه نبود یه مانتو رو لباسش انداخته بود اون بش نگفته بود فشارش افتاده گفته حالش وخیمه

2. داشته پیام میداده تصادف کردن اینو دیگه من نمیدونم مینا خودش گفت

3.تصادف تو راه بیمارستان نبوده داشته میرفته برای مریم کادو و کیک بخره گویا

4.یلدا از روزی که مینا دچار حادثه شد زیاد میومد پیش سعید ولی من خلاصه کردم اون روزم شاید خود سعید بهش گفته بود چون ارتباط پیامکی داشتن

5.مادرم اون روز خونه نبود شب اومد که جلوی مادرم کاری نمیکردن کلا مامانم خیلی آرومه طرفدار همست

6.گفت رفتم بالا تنها بمونم چون سرم درد میکرد همه چیز داشت یادم میومد شاید همون شب هم سعید از لج مینا با یلدا قرار گذاشته بود

7. هیچی یادش نبود من خودم بش نزدیک شدم سعیدم چون دوسش داشت نمیذاشت تنها باشه سرکار هم میرفت چون رئیس فامیل دورشون بود سعید باهاش صحبت کرده بود که تنها نمونه خونه به عنوان کارآموز میرفت

سوال دیگه ای باشه؟

عزیزم من خلاصه کردم که زود تموم شه اگه میخواستم همه چیو بگم که چندروز طول میکشید بازم اگه دوست داشتی باور نکن مساله ای نیست

خیلی غصه ام گرفت برای مینا.بنظرم اومدن نامزد مریم و اینکه بیابریم مریم بیمارستانه همه اش زیر سر یلدا ...

شاید در هر صورت نامزد مریم مرد حتی من شک دارم که مریم میدونسته یا یلدا با اون هماهنگ بوده تازه مریم به مینا گفت سر قضیه کشته شدن شوهرم هیچوقت نمیبخشمت

داداشم چرا پشیمون شده ولی یلدا ازمون خواست در مورد مینا صحبت نکنیم نه مینا ازدواج نکرده

😢😭😢😭مینا خیلی گناه داره

❤ما شاء الله لاحول ولا قوه الا باالله العلی عظیم💜💙💛

کاش داستانت تخیلی باشه☹

دلم برای مینا سوخت ایشالله هرجا بره خوشبخت بشه طفلی پدر و نادر هم نداشت

داداشت هم ادای عاشقا در میاورد زودی زد زیرش پشیمونیش هم بدرد عمه اش میخوره😥

خدایا تو بساز...خودت بسازی قشنگ تره❤🤩🙃🙏
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687