ساعت 3 شد مینا نیومد سعید زنگ زد به من که مینا کجاست دلم براش یه ذره شده از ساعت 10 و نیم هیچ خبری ازش ندارم چرا تلفن خونه رو جواب نمیده موبایلشم خاموشه استرس گرفته بودم گفتم ساعت 11 رفت بیرون گفت کجا چرا به من نگفت من به داداشم نگفتم با کی رفته نمیخواستم عشقشونو خراب کنم حتما دلیلی داشته که سوار ماشین نامزد دوستش شده داداشم اومد خونه با حالی خراب همه جا رو گشته بود بهش گفتم با مریم رفته زنگ زدیم به مریم گوشیش خاموش بود رفتیم در خونشون