عشق اول صفحه 3 | تبادل نظر نی نی سایت

عضویت: 1397/06/14

تعداد پست: 1255

یعنی هستن کسایی که با خوندن همچین قصه هایی از زندگی دیگران بجای عبرت ب گناه بیفتن

اینقد بدم میاد چرت و پرت میگن آخه بگو خواهر من کسی که با یه حرف به گناه بی افته چه انتظاری‌ میشه ازش داش بزار بیافته‌ اصلا بهتر که بی افته والا آخه آدم اینقد شل و بی‌جنبه😞

هنوزم وقتی میخندی دلم از شادی میلرزه...

1397/07/24

|

22:13

1 نفر لایک کرده اند ...

آراگوناث

عضویت: 1397/02/13

تعداد پست: 8095

یعنی کسی گزارش زد؟ من کاری به این حرفها ندارم چون هیچ وقت تحت تاثیر هیچ چیز نیستم و اینجا هم یه سرگرمیه فقط ولی کلا چون داستان دوست دارم حیفم اومد نصفه ول کنم ولی خب نشد بقیه ش رو بفهمم. من معمولا تاپیک پر بازدید نمیخونم ولی این یکی چون پیگیرش شدم و نذاشت مقاله م رو بنویسم گفتم تا ته داستان رو بخونم

تصمیم گرفتن دست خودمان نیست. تنها چیزی كه باید درباره اش تصمیم بگیریم این است كه با روزگاری كه نصیب ما شده است ، چه بكنیم.

1397/07/24

|

22:14

0 نفر لایک کرده اند ...

آراگوناث

عضویت: 1397/02/13

تعداد پست: 8095

کاش اونی که تا آخر خونده خلاصه بگه چیشد بعد از اونکه شوهرشو میخواستن امتحان کنن😞

تا آخر پیش نرفت تا همون جایی که من خوندم تهش بود

تصمیم گرفتن دست خودمان نیست. تنها چیزی كه باید درباره اش تصمیم بگیریم این است كه با روزگاری كه نصیب ما شده است ، چه بكنیم.

1397/07/24

|

22:15

1 نفر لایک کرده اند ...

دود

عضویت: 1397/06/14

تعداد پست: 1255

اینا همونایی هستن و با دیدن مقعد گاومیش هم تحریک میشن

دقیقا اونوقت اسم خودشونم میزارن مقید به دینو فرهنگ اسلامی.بخوره تو سرت اون فرهنگت😡

هنوزم وقتی میخندی دلم از شادی میلرزه...

1397/07/24

|

22:15

0 نفر لایک کرده اند ...

ستيا

مدیر استارتر

عضویت: 1396/10/10

تعداد پست: 24899

یعنی کسی گزارش زد؟ من کاری به این حرفها ندارم چون هیچ وقت تحت تاثیر هیچ چیز نیستم و اینجا هم یه سرگر ...

منم پربازدیدارو نمیخونم ولی از دیشب پیگیر این بودم ظهرم خوندم الان اعصابم خورد شده از کجا پیداش کنیم بقیشو بگه😢

قرار بر این شد که خود را تغییر دهم نه محیط اطرافم را ... معجزه شد و اطرافم نیز تغییر کرد

1397/07/24

|

22:15

1 نفر لایک کرده اند ...

دود

عضویت: 1397/06/14

تعداد پست: 1255

تا آخر پیش نرفت تا همون جایی که من خوندم تهش بود

میشه از اونجا که شوهرش با سعید خانم 😉قرار خونه می زاره تعریف کنی😚

هنوزم وقتی میخندی دلم از شادی میلرزه...

1397/07/24

|

22:17

1 نفر لایک کرده اند ...

آراگوناث

عضویت: 1397/02/13

تعداد پست: 8095

میشه از اونجا که شوهرش با سعید خانم 😉قرار خونه می زاره تعریف کنی😚

خب سعید اون طرف وایساده بود و این هم این ور مثلا سر قرار بود بعد خانمه رفت پیشش اون شوهرش شروع کرد به التماس که بیا بریم با هم زندگی کنیم در واقع لو نداد که خودشه به گمونم. بعد یهو یه 206 اومد دید خانواده خانمه با چوب و چماق اومدن و دختره رو بردن. چون سعید زنگ زده بود که دارن دخترتون رو میزنند

تصمیم گرفتن دست خودمان نیست. تنها چیزی كه باید درباره اش تصمیم بگیریم این است كه با روزگاری كه نصیب ما شده است ، چه بكنیم.

1397/07/24

|

22:19

1 نفر لایک کرده اند ...