یه ماه پیش با مادرشوهرم اینا خانوادگی رفتیم عیادت نوه عموی شوهرم جلو همه مادرشوهرم تیکه انداخت و غیر مستقیم گفت که سر بعضی مسایل و حمالی نکردنم واسش به پدر و مادرم لعن و نفرین میگه بماند که اون روز چقدر حالم بد شد و دنیا سرم چرخید با خودم عهد بستم دیگه باهاش جایی نرم اخه دفعه اولش نبود ولی هیچوقت انقدر حالم ازش بهم نخورده بود حالا امروز و فردا زن عموی شوهرم روضه داره اصلا دلم نمیخواد برم بگین حتی یه درصد نمیدونم چیکار کنم شما بودین میرفتین؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.