یه ماه پیش با مادرشوهرم اینا خانوادگی رفتیم عیادت نوه عموی شوهرم جلو همه مادرشوهرم تیکه انداخت و غیر مستقیم گفت که سر بعضی مسایل و حمالی نکردنم واسش به پدر و مادرم لعن و نفرین میگه بماند که اون روز چقدر حالم بد شد و دنیا سرم چرخید با خودم عهد بستم دیگه باهاش جایی نرم اخه دفعه اولش نبود ولی هیچوقت انقدر حالم ازش بهم نخورده بود حالا امروز و فردا زن عموی شوهرم روضه داره اصلا دلم نمیخواد برم بگین حتی یه درصد نمیدونم چیکار کنم شما بودین میرفتین؟