عقد داییم بود داشتیم از محضر میرفتیم خونه.قبلش از مامانم پرسیدم اگه برقصن بهشون شاباش بدم؟مامانم گفت نه توک هنوز عروسی نکردی کسی انتظاری نداره نده..گفتم باشه صداشو در نیار...خلاصه سوار ماشین شدم ب شوهرم گفتم پول بده میخوام شاباش بدم گفت چقدر میخوای گفتم ۲۰تومن.😆(میدونم خیلی قانعم)....تو کیفمم حدود ۱۰۰تومن داشتم...دست کرد تو جیبش ۴تا پنجاهی در اورد گفت بخدا خورد ندارم بیا پنجاه تومنو بدم...منم اصلا حواسم نبود دارم نقش بی پولی بازی میکنم گفنم نه پنجاه زیاده راضی نیستم خودت لازمت میشه بده ۲۰بردارم ۳۰تومنشم بدم ب خودت بعد دست کردم توکیفم پولامو در اوردم ک بقیه پولشو بدم...ی نگاه بهم کرد گفت تو میدونی من وضعم چقدر خرابه بعد ۲۰تومنو غنیمت میدونی؟اصلا انقدر واجبه شاباش بدی؟منم قاطی کردم گفتم نمیخاستم شاباش بدم میخاستم بردارم برا خودم.بعد فهمیدم خاک بر سرم چی گفتم...فقط چپ چپ نگام کرد منم پولشو انداختم رو پاش گفتم بیا گدا نخواستم و قهر کردم...دمه در ک خواست پیادم کنه گفت لوس نشو پولو بردار😩منم گفتم ب شرطی بر میدارم ک کل پنجا تومنو بدی😀گفت خیلی بیشوری بردار برو تا نزدم بچسبی ب دیوار...منم پولو برداشتم و زود جیم شدم...😀الکی نگین خاطره ای ندارم چون همه خانوما ازین کلکا میزنن..
منتظرم😒
