الان هی میگم بچه داره تو وجودم رشد میکنه هی حسم بهم میگه
من از تجربه های خودم اینه که خواهرم یه حرفی رو زد همینجوری مثلا به شوخی بعد دقیقا همون حرف براش اتفاق افتاد
در مورد ازدواج و این جور مسایل چطور جذب داشته باشیم
چیزای کوچیک ک زیاد جذب گردم ولی بزرگاش ماشین جدب کردم،، سفر شمال جذب کردم ولی بعدش تصادف کردیم با اون ماشین دیگه اصلا ب جذب فکر نمیکنم ی مدته، اصلا حسو حالشو ندارم، تو سایت امیر شریفی هم زیاد میرفتم .. پرورش افکار دات کام بود ،،، واسه نتیجه گیری بهتر باید فقط حستو خوب کنی
اول رو اعتمادبنفس و دوست داشتن خودت کار کن که خیلی خیلی مهمه و بعد خصوصیات همسر ایده التو بنویس یا ذهنی بگو و ب خودت تلقین کن که همچین کسی میاد تو زندگیت
من خواستگار زیاد جذب کردم، جذب کردم ی خواستگار داشته باشم با فلان شغلو فلان و اینا دقیقا ب پسر با همون شغل ازم خواستگاری کرد که بعدا رفتم محل کارشو دیدم دقیقا همون بود ک تصور کرده بودم
من یه بار بابام تصادف کرده بود سرش اسیب دیده بود بیهوش بود همه میگفتن شاید بمیره من ۸ سالم بود گفتن ناراحت نیستی گفتم نه چون زنده میمونه واقعا هم تا حدی باورش داشتم که ناراحت نبودم واسه بابام !!!خیلی بی خیال بودم انگار میدونستم زنده میمونه و این معجزه هم اتفاق افتاد🤗
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
28 ثانیه پیش
28 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
