یه روز رفته بودم خونه دوستم خونه مادرشم همسایش بود گفتم بریم ب مادرت هم سر بزنیم
موقعی ک رفتیم همسایشون پیش مامانش بود داشت هق هق گریه میکرد نگو با خواهرشوهرش دعواش شده بود و مامان دوستم داشت دلداری میداد همسایشو
منم دلم سوخت از گریه هاش
خیر سرم خواستم منم یه چی بگم دلداریش بدم
گفتم اسم خواهرت شوهرت چی هست حالا
گف فریده گفتم بفرما از اسمشم معلومه ورپریده
دیدم سکوت شد کل خونه
کسی اب دهنشم قورت نمیده
گفتم چتون شد پس
دوستم گف اسم مامانمم فریده ست
اقا دلم میخاشت با شرعت هر چ تمام تر فرار کنم😖😖😖😖😖😖😑😑😑😑😑😑😑