سلام من دو ساله عقدم اوایل شوهرم سرباز بود بعد چند ماه تموم کرد هر وقت راجع به کارش پرسیدم به من وعده داد که پدرم پیگیره و حتما درست میشه جدیدا فهمیدم پدرش هم نمیتونه کاری کنه چندباره ازش میخوام بره چند جای دیگه برای کار به من میگه به تو مربوط نیست و من خرجتو میدم ۶ ماه دیگه عروسیمه من خیلی نگران آینده ام هستم با این اوضاع اقتصادی الانم بهش گفتم نیا پیشم تا وقتی واقعا اوضاع خودتو تغییر ندادی بنظرتون این فاصله گرفتنم باعث میشه به فکر بیفته یا باید کنارش باشم و همین وضع ادامه بده اون چند ماهه مغازه داییشه و دلش خوشه سرکاره ماهی ۴۰۰ درمیاره اینکه نشد کار خیلی ناراحتم حتی به جدایی هم فکر میکنم ولی نمیتونم چون هردومون همو دوست داریم ولی اون تنبله و دارم به این پی میبرم که خوشبختیم براش مهم نیست بهش میگم تو مسئولی در قبال من میگه میخواستی به من بله نگی واقعا حرفاش منو میسوزونه بعضی وقتا که باهم خوبیم میگه حرفام جدی نیستن فقط میخوام تو رو بسوزونم خیلی بده تاثیراتش توی من چون قبل ازدواج ۵ سال میخواستمش روم نمیشه به خانوادم اعتراض کنم میگن خودت خواستی ولی من ۵۰ درصد اونو بعد ازدواج شناختم وگرنه هیچوقت بهش بله نمیدادم لطفا کمکم کنین
خوب تمومش کن روم نمیشه چیه روت بشه
ماهي ٤٠٠ كه خعلي كمه گلم
با خانواده ها صحبت كنين فكر جدي داشته باش
اگه مطمئنی انتخابت اشتباهه و این مرد،مرد کار نیست همین الان تمومش کن بخدا مردی که نخواد کار کنه یا به کم قانع باشه غیر قابل تحمله
بنظرم مرد جربزه دار رو میشه خیلی خوب شناخت
اینجوری که بوش میاد اهل کار نیس
باهاش خیلی جدی حرف بزن و اتمام حجت کن
همین الان ن بعد عروسی
که بدترم میشه
بهش مهلت بده
دوری هم خوبه بذار اگه واقعا میخادت ی حرکتی کنه
اگه بااین دوری کاری نکرد
تمومش کن
گول نخوری .ازدواج نکنیا
بخدا پشیمون میشی اون وقت هم دیگه هیچ سودی نداره
یه فکر اساسی کن همین حالا تا دیر نشده
نه کوتا نیا تنبله تنبل ترم میشه
یه حرکتی بزن ،مثله اینکه خانواده هارو جمع کن دوره هم در حضوره همه بهش مهلت بده و همه حرفاتو بزن.اینجپر که بوش میاد اهله کار نیست
عزیزم
قبل از عقد و ازدواج بهتر بود به بزرگترین مسیله جامعه یعنی اشتغال طرف فکر میکردی.
خیلیا تحصیلات بالایی دارن ولی موفق نشدن کار مناسب پیدا کنن یا حتی حقوق کافی ای ندارن.
۶سال دوست بودم ۲سال عقد کی میخواد ااین زمانو جبران کنه دلم برای خودم میسوزه چندروزه ازش فاصله گرفتمشاید بخودش بیاد قبل عقدمون یسال ولش کردم رفتم شهر دیگه زمین و زمانو دوخت تا موفق شد راضیم کنه و خونوادشو راضی کنه بیاد جلو حالا جواب من این نیست بهمین راحتیم تمیتونم ازش بگذرم
این فرصتی که بهش دادی یکم دیگه صبر کن بعد ازش بپرس ببین چیکار کرده بعد اگه بازم کاری نکرده بود یکم بترسونش بگو من میرم برا همیشه دوباره چند روز بعد پیگیرش شو اگه کاری نکرد دیگه موضوع رو جدی با بزرگترین مطرح کن عزیزم خودت عجولانه تصمیم نگیرید
متاسفم....ازدواج واقعا یه هندوانه دربسته است. من طبق تجربیاتم میگم عوض کردن همچین ادمی خیلی خیلی سخته شاید. اخه این چه درامدیه....این که میخوام بسوزونمت هم بیخود میگه از نظر من. بعضی ادما همینن به همینقدر کار وهمینقدر درامد راضی اند . طرف مقابلشونم یه عمری باید اعصابش خرد وخاکشیر بشه. به نظر من اگه نتونستی این موضوعو درست کنی واقعا یه تصمیم اساسی بگیر اگه از الان داری به جدایی فکر میکنی سر این قضیه مطمین باس بعدا وضع بدتره خیلی بدتر
نمیزاره هرجایی کار کنم منو فرستاده کلاس زبان البته قبلا هم میرفتم تا زبانم مدرک بگیرم کار تدریس انجام بدم تز کار منشی و اینا بدش میاد خیلی روم حساسه ولی فک میکنه چون دوسش دارم باید صبرو تحملم زیاد باشه
