2777
2789
دقیقا اصلا من میگم عمدی باشه یا نباشه بهترین روش اینه سخت گیر نباشیم مث خدا ک زود میبخشه ماهم سعی کن ...

سخته اینکار به استارتر حق میدم

 یک خانومم که حجته مسلمانی ام امام حسین علیه السلامه این جمله را توی فیلمِ روز واقعه ازیک نصرانی که شاهد واقعه ی کربلا بود شنیدم

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

بنظر من اگر همون موقع محترمانه ج بدی دیگه بیای خونه هی بهش فکر نمیکنی. تجربه کردم میفهمم چی میگی. &n ...

مشکل اینه نمیتونیم ج بدیم حتی محترمانه همسری خیلی خانواده دوسته حتی بارهامقصرباشن تقصیرا میفته گردن من چون آدمی نیستم ج بدم بهشون و پشت سرشون هم چیزی نمیگم به شوهرم اوناهم هرچی میگن شوهرم فکرمیکنه حق بااوناست😞

خدایا مرسی هرچیو خواستم بهترینشو بهم دادی😍❤
چطور میتونی اینقدر راحت کناربیای ببخشی😢من واقعا سختمه تا ماه ها فکرمیکنم همینکه میبینمشون یادم میاد ...

من فراموش نمیکنم گاهی یادم میاد و ناراحت میشم اما سریع از ذهنم بیرون میکنم میگم زندگی خوب با شوهرم ارزشش بیشتر از کساییه ک میخوان سر ب تن زندگیمون نباشه. باورت میشه ی ماه پیشا ب شوهرم زنگ زده گریه (مادرش) ک بیا طلاقش بده من واست دختر خوب میگیرم؟ من دلم بحالش سوخت حس کردم فکر میکنه من بچه شو ازش گرفتم .بخدا رفتم خونشون همون یکبار سعی کردم بهش بفهمونم من دخیل نیستم تو بدی رابطه ات با پسرت ولی انکار میکرد میگفت پسرم خیلی خوبه و بمن سر میزنه فکر میکرد من از همه جا بی خبرم .حالا من هی سعی داشتم بهش بفهمونم  من خوبیتو میخاام ولی اصلا درک نمیکرد فکر میکرد من بدشو میخوام .دیدم تلاشم بیهوده اس رها کردم.

ما یکسال عقد بودیم ولی شب و روز باهم بودیم چند ماهه عروسی کردیم میشه گفت از قبل عقد ک دوسال همدیگرو ...

😂😂😂😂پس بهت تبریک میگم خوشبخت باشید❤

خدایا مرسی هرچیو خواستم بهترینشو بهم دادی😍❤
مشکل اینه نمیتونیم ج بدیم حتی محترمانه همسری خیلی خانواده دوسته حتی بارهامقصرباشن تقصیرا میفته گردن ...

همین دیگه واسه همین گفتم اگر فکر میکنی ج دادن باعث میشه رو رابطه ات با همسرت تاثیر بد بزاره سکوت بهتره .. باید خودتو تغییر بدی.. 

من فراموش نمیکنم گاهی یادم میاد و ناراحت میشم اما سریع از ذهنم بیرون میکنم میگم زندگی خوب با شوهرم ا ...

😐براش متاسفم و بهت آفرین میگم بخدا منم مشکلی نداشتم باهاشون خودشون هی مقایسه میکنن تقصیرمن چی بوده جاریم تند مزاجه😕حالا میخان تلافی اونو سراین عروس دربیارن خب بابا منکه رفتارم فرق میکنه خداشاهده بهشون بی احترامی نکردم اما بازم ادامه میدن...😔

خدایا مرسی هرچیو خواستم بهترینشو بهم دادی😍❤
همین دیگه واسه همین گفتم اگر فکر میکنی ج دادن باعث میشه رو رابطه ات با همسرت تاثیر بد بزاره سکوت بهت ...

ممنون بابت راهنماییت بهش حتما فکرمیکنم💚

خدایا مرسی هرچیو خواستم بهترینشو بهم دادی😍❤
😐براش متاسفم و بهت آفرین میگم بخدا منم مشکلی نداشتم باهاشون خودشون هی مقایسه میکنن تقصیرمن چی بوده ...

ببین اصلا درک محبت نمیکنه اینکه یکسال عقد کردم دریغ از یک هدیه یا دعوت و محبت یا احترام، بعد از یکسال و خورده ای رفت مشهد من یکار بد کردم کنجکاوی کردم (البته من میگم حکمت خداست) مامانم بهم زنگ زد گفت مادرشوهرت از مشهد اومده برو بهش سر بزن مادرته گفتم باشه میرم ب شوهرم گفتم بهش زنگ بزنه بگه ما میخوایم بیایم خونتون.فرداش ک از سرکار اومد گفتم چی شد زنگ زدی چی گفت ؟گفت گفته امادگیشو ندارم چن روز دیگه بیاین. من کنجکاو شدم ببینم دقیق چی گفته..رفتم سر موبایلش(کار بدم این بود) مکالمه ضبط شده رو گوش دادم  نصفه (توش همش توهین بمن و خانوادم بود)حالم خیلی بد شد خیلی با خودم کلنجار رفتم ب شوهرم نگم و نگفتم تا فرداش ک رفتم کامل گوشش دادم دیدم آخراش مادرش گریه کرد اصلا صدای گریه شو ک شنیدم منقلب شدم و دلم شدیدا واسش سوخت

 رفتم شوهرمو بیدار کردم گفتم ازت ناراحتم. گفت چرا؟ حالا ادامشو تو کامنت بعد میگم

گفتم چرا اشک مادرتو در اوردی؟؟ چرا ازم مخفی کردی ک باش مشکل پیدا کردی؟ گفتم چرا فکر میکنی با همفکری هم نمیتونیم قضیع رو حل کنیم؟گفتم برو الان گوشیتو بردار بهش زنگ بزن شام دعوتش کن بریم رستوران. شوهرم خوشحال شد از حرکت من پاشد زنگ زد هی بهونه می اورد و میگفت نه نه. من گوشیو بی مقدمه گرفتم بخدا بغض تو گلوم بود گفتم مادر جان چرا نمیاین من کسیو اینجا ندارم بیاین باهم بریم خوش میگذره دخترشو بهونه کرد گفت مریضه باید برم پیشش از اصرار من ک با لحن بچه ها اصرار میکردم هم خندش گرفته بود بعد دیدم قبول نمیکنه گفتم باشه ولی دفعه دیگه ک زنگ زدیم بیاین دیگه. گفت ان شاالله. فرداش زنگ زد ب پسرش ک مارو پاگشا کنه یعنی کسی ک یگسال ب ما محل نداده بود و توهین میکرد پشت سر هم تو رودواسی من خواست پاگشا کنه(چرا میگم رودرواسی چون اخلاقش منشش تغییر نکرد) خلاصه... 

خلاصه ب شوهرم گفتم شاید منو بشناسه از رفتارش دست برداره، رفتم اونجا یخه یخ، ب خانوادم تو جمع بی احترامی کرد من سکوت کردم هرچقدر سعی کردم بهش بفهمونم من ب پسرت همیشه توصیه میکنم با خانوادش خوب باشه بخصوص با شما تو کتش نمیرفت جوری برخورد میکرد ک یعنی تو نگران نباش بین ما خوبه تو خوشحال نباش از بدی رابطمون. من تلاشمو کردم واسه بهتر شدن روابط وقتی خودش نمیخواد من کاری ازم بر نمیاد چرا دیگه غصه رفتارای نسنجیده ی ادم بالغو بخورم 

خلاصه ب شوهرم گفتم شاید منو بشناسه از رفتارش دست برداره، رفتم اونجا یخه یخ، ب خانوادم تو جمع بی احتر ...

وای خدا کاش بتونم یکم شبیه شما رفتارکنم ولی بخدا همین الان اعصابم بهم ریخت چند دقه پیشویه چیزی دیدم شوکه شدم چقدر احمقم که محبت میکنم ازهمشون بدم میاد😔😔😔😔😔💔

خدایا مرسی هرچیو خواستم بهترینشو بهم دادی😍❤
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز