خوب بعدش که گوشیمو اوردم با مامانم اینا نشستیم پای حرف زدن خیالمم راحت بود گفتم دخترم خوابه مثلا اونجا خوابوندمش که بیدار نشه باور کنید که شاید ۱۰دقیقه شایدم یه ربع گذشت همین فاصله بود که دخترم بد جوری جیق کشید
وقتی صداشو شنیدم چون صداش یه جوری بود دیگه من پا شدم دویدم در اتاق خواب اول و که باز کردم دیدم از اون در اتاق خواب دوم دود میومد بیرون دیگه فقط تونستم داد بزنم مامان و بعدش فورا در و باز کردم باور میکنی تموم اتاق پر دود فقط بخاری چون کلا شده بود یک پارچه اتیش و شعله ازش بالا می رفت اونو دیدم دخترمم دقیقا کنار بخاری خوابونده بودم