من همیشه لباس عروس با یه عالمه پف رو تصور میکردم
و یه عالمه خجالت و حیا
ولی عروسی نگرفتیم
بوق بوق هم خیلی دوست داشتم احساس میکردم اون لحظه عروس پادشاهی میکنه
akhey😍😍
هميشه تصور ميكردم دوماد تور رو از روي صورتم برميداره😌😌😌
من عاشق عروس کشون بودم وبه ارزوم رسیدم یه عروس کشون عالی
اینقد لباس تو ذهنم خوشگل بود الان فک میکنم هم مدش رفته هم به نظرم خیلی زشته 😂
هنوز نامزدم
من فک میکردم عروس باید خودشو بگیره
ولی خودم توعروسیم نیشم تا مهره های کمرم باز بود
دقیقا مثل من اما کاملا برعکس شد حتی ی لباس عروس ساده هم نپوشیدم.
منم لباسش. اونوقتا آستین ها هم پفی بود. کلا لباس پفی بود.😁
من دوست داشتم بابام لوازم تحرير داشته باشه
هنوزم عاشق بوي لوازم تحريرم
من یه لباس با پف کم پشت گردنی .بوق هم نزنن.خارج هم عروسی بگیریم .😂😂😂 عیییییی عالمممممییی داشتیمااااا بچگی
من همیشه حس میکردم شوهر میکنم پسر خالم بعد بچه دارمیشیم و اون میره زن دوم میگیره😐
حتی خاستگاریمم نیومد😂😂😂
نمیدونم چرا واقعا ولی هیچ تصوری از عروسی نداشتم فقط ب بعدش فکر میکردم🙈
هرجوری فک میکنم تو بچگیم تصور عروسی نداشتم😕
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
12 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
