2737
2734

اومدم قطره چکونی بنویسم ، آرومم مینویسم ، فوشم ندین تا چکیدشو بنویسم. آفرین.


نه انرژی منفی دادم ، نه حساس بودم اما ته دلم میگفت این راهی که رفته این راهی که میرم ریسک داره.

عشقمو میگم ! 

یه پسر معمولی بود نه خیلی خوشگل و روی مد، نه هیکل ورزشی و تحصیلات خیلی عالی

روزی که اومد بهم ابراز علاقه کرد دلم لرزید . بچه نبودم ۲۷_۸ سالم بود. اونم همینطور.

سعی میکردم انتخابم عاقلانه باشه. 

یه پسر مؤدب و مهربون چیزی که نود درصد دخترا تایید میکنن.

گفت قبولم داری ادامه بدیم گفتم آره. فقط به شرطی که مادرم در جریان قرار بگیره اینم بهت بگم من قصدم ازدواجه

چیزی شبیه عطر حضور شما کم است


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731
2740

اخجون داستان

مامان یه گل پسر خوشتیپ سه و نیم ساله هستم🥰بچه دومم رو بخاطر مشکل دیسپلازی استخوانی توی ۱۸ هفته از دست دادم قسمت نبود مجدد مادر بشم   دوستاي گلم ميشه دعا كنيد همسرم کارش خوب پیش بره و زودتر اسباب کشی کنیم  ♥️ کاش منم یه روزی تاپیک بزنم بگم بالاخره صاحب خونه ششدیم  خب خونه که هیچ الان دیگه ماشینم نداریم خب ماشین  رو خریدیم موند خونه  

گفت باشه مشکلی نیست. گفتم با مامانم صخبت کن.

رفتم با هزار خجالت قضیه رو گفتم مامانم گفت معلومه احساس خوبی بهش داری و منتظر شدیم زنگ بزنه.

تماس گرفت و مستقیم با مامانم صحبت کرد . مامانم گفت دخترم حساسه اگه سرکاریه همین الان برو، گفت نه. مامانم گفت شرایط ازدواج رو داری؟ گفت آره مشکلی نیست . 

من کارخونه دارم، ماشین، خونه ، شرکت . هر چی دخترت بخواد آمادس من مشکلی ندارم

چیزی شبیه عطر حضور شما کم است
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687