من چن روز بعد از زایمانم خیلی خوب بودم تا اینکه چهار روز
بعد از زایمان خواهرشوهر و برادر شوهرم گفتن میخوان بیان خونمون
اونم واسه شام😕
منم با اینکه خواهرم پیشم بود ولی وا رفتم😦
و بی نهایت از دستشون ناراحت شدم
و کلی غر زدم حتی گریه
ولی خب اومدن و خوردن و رفتن
خواهرم ازشون پذیرایی کرد
بعد از رفتنشون همون شب حال روحی من از اینکه درکم نکرده بودن خراب شد.
شوهر بنده خدام فقط نگاهم میکرد و میگفت اونا که رفتن دیگه چرا اینقدر خودتو اذیت میکنی
خلاصه بعد از اونشب من کارم شده بود گریه
تا اینکه 13 روز بعد از زایمانم رفتیم شهرستان واسه تعطیلات عید
20 روزی اونجا بودیم و من بخاطر اینکه دورم شلوغ بود همه چیز و فراموش کردم.
برگشتم خونه حالم خیلی خوب شد
مطنئنم اگه میموندم خونه داغون میشدم از نظر روحی😣
سعی کن یه مسافرت بری واسه عوض شدن روحیه ات
مطمئنا تاثیر داره