ای خدا بگم چیکار نکنه پسر خواهر شوهرمو خونه مادر شوهرم بودم تازه بعد یک هفته تازه دو سه روز بود دیگه ضربان قلبمو نمیفهمیدم میخوابیدم مثل ادم خواب بودم اومده جیغ میزنه چنان از خواب پریدم که الان سه ساعته ضربان قلبم عادی نشده و بچمم ترسید تو شکمم سه چهار تا لگد محکم زد خنگ خدا یعنی ۹ سالشه ..ولی باز خوب شد که دلیل بالا رفتن ضربان قلبمو فهمیدم که استرسی هست و اعصبانیت حالا معلوم نیست کی باز خوب بشم 😭 دوباره بتونم بخوابم خدا بگم چیکارت نکنههههههه خوب
من حامله بودم دختر خواهر شوهرم با مادر شوهرم تو ماشین ما بودن دختره در گوشم سوت زد مادربزرگش خرید براش آنچنان ترسیدم احساس کردم قلبم نمیزنه بچم تو شکمم لگدبارونم کرد مادرشوهرم هیچی هش نگفت شوهرمم قربون صدقش رفت. بعد اون قصیه یکی یهو حرف میزنه یا یهویی میاد تو میترسم جیغ میزنم
دخترکــم! زیباترین هدیه خداـ ممنون که به من حس زیبای مادر بودن بخشیدی