اینکه تاوقتی توخونه بابام هستم از شوهرم اجازه نگیرم که بعد بعضی جاهااجازه نده برم
منم خونه ي مادرشوهرم زيادنميرفتم خوبياي بيش ازحدموهم كمترميكردم
خیلی خجالتی بودم سوارم شدن کاش یکم پر رو تر بودمو اهمیت نمیدادم بهشون جواب هر متلکشونو میدادم
پولای شوهرمو ازش میگرفتم و باهاش طلا میخریدم. زیاد خونشون نمیرفتم. تو دوران عقد باهاش میرفتم یه مسافرت خوب واونجا باهاش میخوابیدم😳😳😳😳😳چون الکی یک سال به خودمون شکنجه دادیم و تا شب عروسی منتظر شدیم😞😞😞😞حدو حدود رفتار با خانواده شوهرم رعایت میکردم.
من نامزدم ولی حتما نامزدی و عروسیتون تو یه روز باشه فاصله نیفته بینش
یکی نیس بهش بگه تو نگاه به قیافت تحصیلاتت هیکلت جهازت ننه بابات وخواهربرادرت بکن بعد خودتو بامن مقایسه کن خوب میخواستی زن پسرکوچیکتر ازخودت نشی میخواستی بایه پسرپولدار شوهرکنی که چشات برامن درنیاد.الاهی خیرنبینه که یه زن حامله رو انقد عذاب میدن
به خاطره حرفای دیگران با شوهرم جروبحث نمیکردم.گیر الکی نمیدادم.الان که بهش فکر میکنم واقعا مسخره بود بعضی کارام.
بچها واقعا جاری‌خییلی بده ایا؟؟؟
نبایدم گفتم
باید بیشتر خوش میگذروندم با خانوادم و همسرم خیلی نازک نارنجی بودم باید بیخیال همه چی بچگیمو میکردم
⛔⛔⛔⛔⛔⛔⛔⛔⛔⛔⛔
یک سوال مهلک😎
چرا اکثرأ از اینکه توی اون دوران شب خونه ی پدر شوهرشون خوابیدن الان پشیمونن؟؟؟؟؟
⛔⛔⛔⛔⛔⛔⛔⛔⛔
