بهش میگفتم اول پول جمع کن بعدا بیا نامزد کنیم کل دوران نامزدی درگیر وام و مول جمع کردن و حرص خوردن بودم.
اما خوشحالم حتی یه شبم خونخ پدرشوهرم نخوابیدم هم احتراممو دارن هم من احترام میزارم
من عقد و عروسیم با هم بود تو یه شب
از زمان خاستگاری تا عروسی ۲۲-۳روز شد فقط
همیشه میگم کاش نامزی داشتم یکم سیاست یاد میگرفتم
چون الان واقعا خیلی ساده هستم
فقط هفته ای یک روز میرفتم خونه مادر شوهر
اصلا اصلا اصلا شب اونجا نمیخوابیدم
البته من عقد رو میگم نمیدونم منظورت همینه یا نه
تحت هیچ شرایطی با مادر شوهر صمیمی نمیشدم و شوخی نمیکردم
فقط احترام احترام احترام
حتی با شوهرم هم بیشتر از قبل حد و حدود نگه میداشتم
همیشه بزار یکم ته دلش شک داشته باشه بهدوست داشتنت
هر وقت مطمین بشه از دستش میدی
شب واسه خواب خونشون نمیموندم
من من اول راهم 😐
دختریمو حفظ میکردم تا برای طلاق تو عقد مشکل نداشته باشم :/
من الان منتظرم عروسی بگیرم بعد برا طلاق اقدام کنم
خداروشکر یک شبم خونشون نخوابیدم زیاد باهاشون در ارتباط نبودم
ولی شب و روز روز و شب مسیج بازی و تماس بودبا نامزدم خیلی خال داد
فقط نامزدم میومد خونمون و هیچوقتم شب پیشش نخوابیدم
فقط زیاد نرید خونه مادرشوهر و اصلا یک شبم نخوابید بخدا در اینده واستون صورت خوشی نداره
میخواستم مثلا دوست باشیم.براش کادو میخریدم.محبت میکردم. رفت پشتم گفت داره پولش به رخ من میکشه.میخواد خود شیرینی کنه.
ولی بدترینش این بود خونش عوض کرد، بعد کار خسته و کوفته میرفتم ی هفته عین کلفت خونش میشستم.بعد رفتم کمکش چیدم. اخرش گفت اومده فضولی وسایل من.....هنوز دارم میسوزم. ۸ صبح تا ۵ عصر سرکار بعد تا ۱۱ شب کمک عن خانم....
سر اثاث کشی مادرشوهرم نرفتم شوهرم رفت گفت نیمد که یهو فضولی نشه😂😂
تازه من تو یک سال عقد شاید کلا ده شب اونجا خوابیدم ولی همینم پشیمونم
