من قبلا هم موضوعمو گذاشتم شوهرم ده روزی هست قهر کرده و منو گذاشته خونه بابام گفت برو هروقت ادم شدی برگرد بار اولش نیست توقعش هم اینه میگه فقط حرف حرف من جای هیچ نظری هم نیست ازاون روزم خواهر ومادرش البته خواهرش متاهله خونه مارفتن تا الان اونا خیلی روی شوهرم تسلط دارن مادرشوهرم فقط با گریه کارشو حل میکنه شوهرمم که همش میگه زندگی من اونان پدرشون فوت کرده الان هفت هفته باردارم شوهرم ازاون روز که رفته هیچ خبری ازش نیست حتی خانوادشم یه زنگ نزدن امروزم من بهش پیام دادم گفت برو سقط کن چی کارکنم من شوهرمو دوست دارم بچمو دوست دارم ،نمیدونم چی کارکنم تنها عروسشون که احترام براشون میزاشت و توهفته دو سه روز خونمون بودن من بودم اما انگار حق با بقیه بود نمیدونم چرا خدا صدامو نمیشنوه دارم دق میکنم