مردای بچه ننه خوب می شن ؟

همینه دیگه مرد خدا نداره باید دایم خدا دستش تنگ باشه من اینقد قسط گذاشتم رو دست شوهرم دیگه نمیتونه تکون بخوره البته نه قسط چیز بدی ۱۱۰۰ قرعه کشی شرکت کردم خودشم ماهی ۳۵۰ قسط داره فرشامم عوض کردم که اونم نصفشو قصد اوردم طرف اشناموت بود

اخ دقیقا.😐😐😐

منم بدبختی شوهرم یه دونه هست و بچه اخر مامانش روش فوققققق العاده حسسسساس و هم چنین شوهرم روی مامانشش خیلییی بیشتر حساسسسسسسسسه 

 Yes

چن سالشه ک اینکارارو میکنه؟؟

شوهرمن با ۶ بچه که دارن فرزند دوم میگه من بزرگترم باید به کل خاندان رسیدگی کنم   

باهاشون زندگی میکنین استاتر

اگه منظورت از دوران خواستگاری نامزدی ه که خب باید خیلی دقت کنی بعضی وقتا ممکنه شرایطش پیش بیاد تو شرایط باید ببینی

البته یه چیزو بگم، تقریبا تمام مردا، تاکید میکنم تقریبا همشون! به ماماناشون خیلی علاقه دارن، پدر خودم باوجودی که خیلی چیزای مامانشو قبول نداشت و کلا ادم وابسته ای نیست و از وابسته شدن بشدت بیزاره اما نمیدونید چقد به مادربزرگم علاقه مند خیلی خیلی، همسر خودم هم همینطره گرچه ادمیه که خیلی احساساتشو نشون نمیده!

اما علاقه با اینکه اجازه دخالت تو زندگی رو بدن خیلی فرق میکنه

مثلا قبل از خواستگاری ما یه داستانی پیش اومد که مامان همسرم بهش برخورد (مقصر اصلی خودشون بودن البته!) بعد به همسرم گفت ما نمیایم خواستگاری مگر اینکه مامان باباش زنگ بزنن دعوتمون کنن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! 

همسر منم که میدونست هرگز این اتفاق نمی افته به مامانش گفته بود دوست دارم شما در این راه منو همراهی کنید اما اگر نیاید هم من خودم تنهایی میرم خواستگاریش شما نمیتونید روی انتخاب من تاثیر بگذارید

و این وسط یه کارایی کرد همسرم که من خبر ندارم اما با روی باز زنگ زدن و اومدن خواستگاری!

این شکلی میشه فهمید تا حدی!

اما کلا بنظرم درست نیست مثه بعضی ها که دوست دارن پسر رو از خانوادش بکنن و بیارن سمت خودشون عمل کرد به هر حال ادم باید خودشو بذاره جای طرف، شما دوست داری همش خونه مادرشوهرت باشی و اصلا مادر خودت رو نبینی؟ قطعا همسرتم دوست نخواهد داشت دائم خونه مادر شما باشه و مادر خودش رو نبینه!

یعنی خوشم میاد تا دو نصف شب با همسرم باشم یا شب بیاد خونه ما بخوابه یا دو روز باهم باشیم (چون عقدیم)مامانش اصلا زنگ نمیزنه که بگه کجایی و فلان. دخالت نداره. با اینکه مامانش خیلی مهربونه . اما کاری نداره. 

33 سالشه ، البته از قبل خیلی بهتر شده قبل ها هر روز باید از سرکر میومد حتما به مادرش زنگ می زد و به قول خودش کارت می زد اگه یه روز زنگ نمی زد مامانش خونمون تلفن می کرد و گریه و زاری را میانداخت 

ای وای نگو مشکل از شوهرمه مشکل از مادرشوهرته

😶😶😶😶😶😶