سلام . من دو ساله ازدواج کردم اوایل مشکل خاصی نبود . خانواده شوهرم شمالی هستن . مدام قربون صذقه برن و حرف میزنن. اوایل خیلی بهشون اعتماد داشتم . ولی الان نه درواقع بعد عروسی اعتمادم کم شد. رسم یه سری از شمالیا اینه که تو عروسی پول جمع میشه و هزینه عروسی رو با اون پول میدن و مابقی رو به داماد میدن برای ادامه زندگیش ولی متاسفان همه پول رو برداشتن و سرمایه زندگی خودشون و دخترشون کردن . اتفاقات بعدی هم افتاد مشکل با خواهرشوهرم مدام نظر میده به شوهرم . تو جمع کم محلی میکنه دروغ میگه در ضمن متاهله ولی زندگی جالبی نداره باهاش مشکل پیدا کردم به خصوص که شوهرم اوایل میگفت من خواهرمو از تو بیشتر دو ست دارم و بیشتر قبول دارم. هیچوقت نمیتونم این جمله رو فراموش کنم. درگیریام زیاد شده باهاشون. خیلی اهل تظاهرن خیلی زیاد. اینجور بگم که خیلی غیر واقعی زندگی میکنن. دارم عذاب میکشم لطفا کمک کنید. ممنونم
یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.
من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.
تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.
اگر فکر میکرد تو بدی چرا باهات ازدواج کرده؟ میدونم بعضی از مردها بلد نیستن خوب حرف بزنن. میدونن حرف ...
سما جان مشکل سر اینه که شوره من بیش از اندازه عاشق خواهرشه و این معضلی هست که حتی برادرم هم بهش گوشزد کرد عشق زندگی نباید خواهر و یا برادر باشه فقط همسر . سعی میکنه ولی همچنان تب و لرز برای خواهرش میکنه مثلا یادمه شوهرم میگفت مانتو جلوباز نپوش دوست ندارم گفتم من پوششم اینه خواهر خودشم از وقتی با خانواده ما وصلت کردن خیلی تغییر رویه داده در حال رقابت با منه کارای هرگز نکرده مانتو جلوباز و با تاپ کوتاه که من هرگز اینکارو نمیکنم شوهرم با عشق و لذت نگاش میکنه ولی من حق ندارم. البته سر این مساله بهش گوشزد کردم که تو منو گرفتی نه فاطمه زهرا رو . گفتم تو برای خانواده خودت روشنفکری ولی در مورد من باید ام کلثوم باشم. و من نیستم. یه خورده آروم شد. بهش اعتراض کردم.