من همیشه از کوچیکیام نگاه خونه هایی ک از دور چراغاشون روشن بود میکردم میگفتم حالا یعنی اونجا چخبره خوشحالن ؟! جشن دارن !؟ مهمون دارن ؟! بیههههه خودمو اونجا تصور میکردم دوباره امروز در بالکنو باز کردم چراغ های ساختمون ها رو دیدم با صدای نوه ها و عروس های پیرزن خونه ویلایی نقلی کوچمون ادغام شد و یلحظه رفتم به اون دوران ..........
مخصوصا خونه های بافت قدیم و ک میبینم وااای دلم میخواد جای آدمای داخل خونه باشم ..........
کسی اینجوریه آیا یا من فقط ؟!
تو تنها نیستی همراهه زخمی
من هم نیز😆
اخی ! حتما شلوغی رو دوست داری.
من از دور چراغا رو ميبينم فكر ميكنم كه الان هر كسي داره چكار ميكنه ولي دلم نخواسته اونجا باشم
فقط يه حس فلسفي !بهم ميده
منم خونه هاي روشن و شهرهاي شلوغ كلي انرژي بهم ميده 💋👍👍
من هميشه دعا ميكنم خدا كنه شاد باشن و دلشون غم نداشته باشه
اوهوم منم😌
منم فتوکپی تم
من همیشه میگفتم کسی هست اینجور باشه پیدات کردم خودتی منم همش اینجورم
بله من😁😁
روشنایی کیستی
فکر میکردم فقط من اینجوریم
خونه قبلیمون شبایی که همسرم ماموریت بود میرفتم تو تراس به خونه ها نگاه میکردم یه خونه ویلایی هم بود خیلی پر جمعیت بودن رفت و امدشونو دوست داشتم
بچگی هامم همینطوری بودم خیالپردازی میکردم راجع به هر خونه😁
