سلام
من با خانمی که خیاط بود اشنا شدمو دوست شدیم. و به واسطه ی اون با مشتریهای دیگه اش اشنا شدم این وسط با خانمی بیشتر این خانم بمرور شناختمش بشدت حسود زیراب زن دروغگو خبرچین بود حرف دروغ دهنم میذاشت و... وبه رابطه من و خانم خیاط حسادت میکرد. من و این خانم بعد از اینکه خیاطی یاد گرفتیم من از دست رفتارهاش پیش خیاط نموندم ولی اون موند.
من جایی دیگه کار کردم که دور باشم ازش اما هردفعه به بهانه ای میومد محل کارم جلو چشم صاحبکارم(اشنای این خانم هست) از کارم ایراد میگرفت و به رفت و امدم ایراد میگرفت چرا دیر میای چرا زود میری ومیگفت من سر وقتم و... و صاحبکارم رو تحریک میکرد. من باهاش قهر و قطع رابطه کردم تا دیگه نیاد.
این هردفعه علیه من کاری میکرد اون خیاط دوستم رو در جریان میذاشت اما این به من خبر نمیداد وقتی هم ازش گلایه کردم میگفت هردو دوستم هستین چکار کنم؟ من ازش انتظار داشتم وقتی در جریانه میخواد کاری کنه صاحبکار بهم قرض یا وام نده بهم بگه. جلوی روی خودم مسخره ام میکرد و این دوست قدیمیم بجای سکوت میخندید.
من پایین شهر هستم اما ادرس خانه برادرم رو دادم روم نشد. این دوست خیاط تا فهمیده اخلاقش عوض شده باهام سرد برخورد میکنه و وقتی میرم مغازه خیاطیش روی خوش نشان نمیده و...
چرا بعضی اینطورن؟
بنظرتون چیکار کنم؟
