2777
2789

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

شما خوبه خبر یه شصت ساله بهت دادن من خواهرم صبح ساعت شش خبر مرگ برادر شوهرش که همسن خودم بود بهم داد اونم با گریه اونقدر حالم بد شد دیگه خوابم نبرد و حتی با وجود هوای سرد رفتم تو کوچه هوا بخورم

یبارم صبح زود که عمیقا خواب بودم یهو متوجه شدم شوهرم نیست بعد بهم زنگ زد گفت فلانی (داداشش) تموم کرد اونم با گریه...... گریه ی مرد خیلی سخته تازه گفت صدلی جیغ و فریاد و امبولانس نشنیدی گفتم نه باز حالم خیلی بد شد رفتم خونن پدر شوهرم که البته طبقه ی بالا بودن من و شوهرم تو سوییت خونشون زندگی میکردیم

ناراحت کننده تر اینکه قبل از مرگ این برادر شوهرم فقط شش ماه قبلش مادرش فوت شده بود و قبر هر دوشون بغل همه الان تقریبا مادر شوهر خواهرم دختر عمه ی مادرمه خیلی مظلوم بود هنوز داغش از یاد نرفته بود که پسر جوان و مجردش هم پیشش اومد

خدا همه ی رفتگان رو بیامرزه و روحشون رو شاد کنه ... تا وقتی خودمون زنده ایم و سنمون بالا میره شاهد مرگ دیگرانیم تا وقتی نوبت خودمون بیاد و تاریخ ما هم بگذره و خودمونم بریم مرگ رو قبول کنیم چون جزیی از طبیعته و قانون خداونده البته بعد مرگ انسان بینا تر و شنواتر و زنده تر میشه و چه بسازندگی بهتری داشته باشه برای رفتگان آمرزش بخوایم و خودمون هم از گناه دوری کنیم و مرگ رو زیبا بدونیم و طبیعتی که ما رو به وجود آورد یه روزی هم ما رو تجزیه میکنه و میریم جای اولی که بودیم

یه صبح زود دیگم منکه خونه پدرم خوابیده بودم داداشم خبر مرگ نامزدشو داد..... نامزدش بیماری خود ایمنی داشت و ما بعد مرگش فهمیدیم البته مشکوک شده بودیم ولی داداشم قایم میکرد تا اینکه فوت شد واقعا چرا صبحا همش خبر میاد اونم زمستون

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز