ی سری از برادرم ناراحت بود سر اینکه گفته بود اختلاف سنیتون زیاده و اجازه ارتباط ندارین
بعد گفته بود یعنی انقد به من اعتماد ندارن که انقد تهدید میکنن ارتباط نداشته باشید من پسر عمشونم منو چندین ساله میشناسند و این حرفا
بعد خاستم کینه بوجود نیاد گفتم آره داداشم گفته سامان( اسم نامزدم ) گفته خیلی پسر آقاییه و بچه سالمیه و اهل دود و دم نیست و ی زمان قلیون میکشید دیگ الآنم حاضرم قسم بخورم که نمیکشه و این حرفا
بعد نامزد من فوق العاده شوخ طب هست
به شوخی گفت آره دیگه از خداشونع من بشم دومادشون من نباشم میمونی رو دستشون😂
با خنده گفت و کاملا معلوم بود داره شوخی میکنه ولی پشیمون شدم گفتم !