چجوری با خانوادم زندگی کنم واقعا
بخدا ادمی نیستم که الکی بهونه بگیرم یا الکی ناله کنم
ولی واقعا برامسخته زندگی باهاشون
مامانم که کافیه کوچیکترین حرفی بزنم شروع میکنه هرچی فحش از اول کودکیش تا الان یاد گرفته رو من خالی میکنه یعنی شاید باورتون نشه کلی ک.کش گفتن براش عین آب خوردنه یا وقتی دیگه تو فحش دادن کم میاره شروع میکنه از چیزایی که بهش گفتم به عنوان نقطه ضعفم استفاده میکنه مثلا بهش گفتم تو راه داشتممیومدم یکی مزاحم شد بعدها همین جمله رو بر علیه من استفاده میکنه میگه رفتی نشستی با یارو لاس زدی معلوم نیس چه گوهایی خوردی
از بچگیم تا الانخیلی کتکم زده خیلی
همش جلوی من قربون صدقه داداشم میره همه کار براش میکنه حتی اگه داداشم منو بزنه به اون حق میده میاد منو میزنه میگه تو اذیتش کردی یا به فحش میبنده منو
بقیه میگن چرا بین دختر پسرت فرق میزاری میگه چون این پسره رو سرمون باید بزاریمش
اصلا نمیدونه مادر بودن یعنی چی حداقل برای من اینطوری بوده
کل بچگیمو نابود کرد سر استرس اینکه نزارم بابام بفهمه داره خیانت میکنه
انقدر درگیر گندکاریو کثافت کاری بود که منو میزاشت پیش فامیلای کثیفمون اوناهم هربلایی میخواستن سرم میاوردن بهمتعرض کردن..
بابامم که فقط زورگوییشو برای من آورده اجازه ندارمتو کوچیکترین چیزای زندگیم تصمیم بگیرم
هرچی بگم شروع میکنه عربده کشیدن
اصلا حق تصمیم برای زندگیمو ندارم
اگه بهش بگم نه هرچی از دهنش در میاد بهم میگه تهشم مجبورم میکنه که اون کارو انجام بدم
خسته شدم چیکار کنم بنظرتون
۲۱ سالمه همش باید تحمل کنم جلو عالمو ادم کوچیکم کردن