خواهر شوهرم با شوهر نزدیک ۱۰ سال امریکا بودند
برای دیدن خانواده اومده بودن ایران بعد ما چند شب پیش به دیدنشون رفتیم ، اون یه دختر داره همسن دختر منه . ما دور هم نشسته بودیم که خواهر شوهرم تصمیم گرفت که کادو بده . به همه ی جاری هام چیزای جنس خوب و به بچه ها لباس و اسباب بازی جنس خوب ولی به خانواده سه نفره من و شوهر و دخترم رسیده گفت ای وای ببخشید یادم رفته بود که شما هم هستید و خندید بعد دخترش به دخترم گفت اخه ی چرا همش همین لباسا رو میپوشی ! دختر منم اشک تو چشمانش جمع شد منم به دختر ش گفتم اگه لباس داری خودت پز لباساتو بده بعد خواهر شوهرم محکم زد تو گوشم و گفت این چه طرز حرف زدن با یه بچس منم گفتم دارم از بگم دفاع میکنم نمیبینی بعد شوهرم بلند شد و گفت خدافظ و دست دخترم رو گرفت و رفت نشست تو ماشین منم پشت سرش رفتم
وقتی تشستم تو ماشین شوهرم گفت من از کاری که کردی ناراحت نیستم ولی خوشحالم نیستم
حالا از اون موقع با هم حرف نزدیم 😭حالا چیکار کنم 😭😭😭😭