سلام
برادرم(25سالشه) از یه دختری (23 سالشه)خوشش اومد
مادرم و خاله ام رفتن خونه دختره با مادر دختره صحبت کردن
مادر دختره راضی بود ولی دخترش دانشگاه بود
بعد سه روز مادرم زنگ زد بهش گفت هنوز به دخترم نگفتم گفتیم باهاش تماس بگیر
فرداش زنگ زدیم دوباره گفت دخترم گفته قصد ازدواج ندارم ولی باید فکر کنم ، حتی مادر دختره گفت کجا هم رو ببینن و....
الان دوباره بعد دو هفته که دختره از دانشگاه برگشته تماس گرفتیم دوباره میگه دخترم تازه از دانشگاه برگشته صبر کنید تا خودمون بهتون زنگ میزنیم
بعد امروز دختره و مادرش رفته بودن خونه خالم(از قبل مادر دختره دوست خالم بود و گاهی میرفت خونشون)
خالم موضوع رو پیش کشیده بود دختره گفته بود نمیخوام وارد سختی زندگی بشم خالم که به مقدار باهاش صحبت کرده بود گفت دیگه چیزی نگفته.
نظرتون چیه؟اگه جوابشونو منفیه چرا آنقدر بازی در میارن؟