چند ماه دیگه عروسی پسریه ک بهش خیییییییییییلی علاقه داشتم
دوست نبودیم
اشنا خانوادگیمونه
خونه هامون ب هم نزدیکه
طوری ک بعد تالار بیان تو کوچه ، صدای رقص و سازشون ب گوشم میخوره
قطعا ۱۱ شب به بعد میان تو کوچه ساز و ...
من نهایت تا ۹ شب برم بیرون
پدرمم نمیدونه من عاشق اون بودم
چجور اون درد رو برای خودم کمتر کنم ؟
فامیلی کسی هم اونجور صمیمی نیستیم بمونم خونشون شب
خودمم خوشم نمیاد
من توی زندگیم کسی رو اینجور دوست نداشتم
تاریخ دقیقشم نمیدونم
فقط میدونم چند ماه دیگس مثلا نهایت ۳ یا ۴ ماه