مامانم وابستگی عجیبی داره به پدر و مادر و خواهر و برادر و خواهرزاده و برادرزاده هاش تازه خواهرزاده و برادرزادشو از بچش نزدیک تر میدونه
خسته شدم ازش واقعا دیگه بریدم
فکر کن به ما از بچگی. محبت نمیکرد تا الان که بزرگ شدیم ولی جلوی ما اینقدر قربون صدقه خواهرزاده و برادرزادش میره که نگو که یعنی اره ببینید اونا رو بیشتر دوست دارم!
مامانم پدر و مادر و خواهر و برادر و خواهرزاده و برادرزاده و زن داداش و شوهر خواهرش رو نزدیک تر و عزیز تر از بچه هاش و شوهرش میدونه خانواده واقعیش اونان نه ما....
یک بار کلی راجب این موضوعات با بابام صحبت کردم گفت آره حق داری ولی جلوش هیچی نگفت تازه به من چی گفت چرا به مامانت انتقاد میکنی...
حتی باور کنید بابام برای خودشیرینی پیش مامانم بخاطر زن داییم یا مثلا دختر خالم به ما بچه ها چی میگه