منم یبار ارایشگاه منتظر بودم موهام رنگ بگیرن
یه دختره اومد دوست اراشگره بود
داشت درباره نامزدش میگفت
بعد یهو گفت ادمای هیز از چشاشون مشخصه
انگار داش بمن کنایه میزد
بلند بلند هیز هیز میکرد
بعد حوله بهم داد تو اتاقک روشویی موهام خشک کنم
حوله داد دستم فرار کرد
نمیدونم چرا این فکرو کرد
یعنی باید نگاهمو میدوختم به سقف؟؟؟؟
خودشون هیزن اینا روانی هستن
شاخ دراوردم من