گناه دوتاطفل معصومم چیه که زیردست ی روانی دارن بزرگ میشن... و کتک بخورن و وقتی کتک نخورن همش فشارعصبی و استرس و اضطراب خدایا این چه سرنوشت شومیه برای من و این بچه ها مقدر کردی...بحق این شب عزیز به حق همین ماه رجب دعاکنید صبح شوهرم نیادخونه خبرش بیاد خسته شدیم از خودش وکاراش
اگر خودش رابطه نخواد اوکیه اگر من مریض رو به موت باشم یا از جنگ صدروزه برگشته باشم وخسته باشم اگر گفت رابطه و نگم نه بگم خستم یا علکی مثلا نازکنم خیرسرم ...فکر میکنه قبلش رابطه داشتم باکسی که دیگه الان دلم نمیخوادحالا اگر همش هم کنارم بوده
متوجه هستم اما متاسفانه قوانین و روابط توجامعه ما اونجور نیستند که طرف بخاد مراحل قانونی روپیش بگیره
این تو حرفاو بحثای خودمون ی جوری حرف میزنه واستدلال میاره و هرچیز بی ربطی رو بهم ربط میده که خودم به خودم شک میکنم دادگاهی که ازاولش همه حقو به مردمیده که جای خودداره
به بنده هاش خیلی فرصت میده فرصت چندین ساله اما اگرم بیخیالشه میبینی تو یه روز کار رو جمع میکنه
خب من میگم الان بزنه تودهنش حداقل آسیبی که بچه هام دیدن جبران بشه تا ان شاالله بزرگ بشن... نه بزرگ بشن و با این دردا پیربشن و بچگی و جوونیشون با همچین آدمی سپری بشه و خودشون هم پر از حسرت وعقده بشن دیگه اون موقع چه فایده داره...الان باید بزنه ...ازمن که گذشت ولی بچه هام
کل شب بیدارم نتونستم بخوابم هرشبم همینه امشب داغونتر ... همش میگم کجا بریم به کی پناه ببریم ...تو مجتمع زندگی میکنیم موقعی که بچمومیزد خیلی برام وحشتناک بود مثل روانیا حمله کرده بودبهش هم با دست مشت ولگد هم با کمربند بعدبچه رو ازموهاش میکشید چقدرجیغ زدم یکی ازهمسایه ها دلش رحم نیومد بیاد دربزنه ی حرکتی بزنه ...بچه رو ازموهاش بلندمیکرد پرت میکرد خدا لعنتش کنه ...یادم میاد و نمسدونم چطور هنوز زنده ام خاک برسرم سگ جونم