2777
2789
پس من بچم بودن دعوت برای یلدا بفرستم خونه عمش به نظرت زشته با بچه هاش بازی میکنه

بستگی به رابطه خودتون داره

بچه برادر من هر وقت میومد قدمش رو چشمم بود ولی الان چند ماهه دیگه مثل قبل نیستم باهاش

البته هنوز خیلی دوستش دارم و حتی اونم عاشق منه ولی به خاطر رفتاری که داشتن حتی خوشم نمیاد بچه بدون دعوت بیاد خونم

لازم به ذکره اختلاف منو زن داداشم راجع به همین دعوت کردن تو جمع ها و ... بود و اگه بحث سر چیز دیگه بود بازم مثل قبل بودم باهاش و اصلا ناراحت نمیشدم بدون دعوت بیاد خونم و حتی خوشحال هم میشدم

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

بچم اصرار میکنه مبخوام برم خونشون یعنی خونه ی عمش با بچه هاش بازی کنه گفتم فقط خودت رو میفرستم بری م ...

بچه هر جایی ک مامان بابا میرن باید بره عزیزم

اینو قانون براش بزار

واااا چه بدبین والا بچه برادر من خیلی وقتها خونه من میمونه ولی من اصلا کاریش ندارم

من تجربه شو دارم که میگم پسرم کوچیک بود میرفت خونه عمه ش برا بازی به سختی میآوردم خونه م حالا که بزرگ میگه همش ازم میپرسید کی اومد خونه تون چی کار کردین مامان بابات دعوا میکنن و این حرفا

من تجربه شو دارم که میگم پسرم کوچیک بود میرفت خونه عمه ش برا بازی به سختی میآوردم خونه م حالا که بزر ...

خب ممکنه بعضیا اینطوری باشند عزیزم و متاسفم که خانواده همسرت اینطورین ولی نمیشه بگی همه اینطورین

خب ممکنه بعضیا اینطوری باشند عزیزم و متاسفم که خانواده همسرت اینطورین ولی نمیشه بگی همه اینطورین

منم مادرشوهرم البته نه به این شدت وقتی بچه هام تنها اونجا برن سوال میپرسه در خصوص رفت وامدم که اونم خوشم نمیاد بپرسه چاره بچه هام نمیکنم میگن میخواییم بریم اونجا اگرم اجازه ندم بعدا جلو مادرشوهرم میگن که من اجازه ندادم برن اونجا

خب ممکنه بعضیا اینطوری باشند عزیزم و متاسفم که خانواده همسرت اینطورین ولی نمیشه بگی همه اینطورین

دخترم پارسال تابستون یک روز خونه مادرم بود همه حرفا خونه مو بهش گفته بود منم به مامانم بی اعتماد شدم گفتم چرا ازش پرسیدی که بهت همه چی بگه

خودم اینجور نیستم از زیر زبون بچه ها حرف بکشم ولی اطرافیانم متاسفانه سمن

دخترم پارسال تابستون یک روز خونه مادرم بود همه حرفا خونه مو بهش گفته بود منم به مامانم بی اعتماد شدم ...

من بچه برادرام میان خونمون فقط فکرم اینه چه کنم بیشتر بهشون خوش بگذره

چی خوراکی ببرم براشون و غذا چی بزارم که دوست داشته باشند و ...

برای همین زن داداشام با خیال راحت بچه هاشون رو حتی شب میزارن خونم بخوابن

[QUOTE=404566735]خب گیرم اجازه نداده باشی مگه چی میشه؟؟؟[/QUOTEمادرشوهرم ناراحت میشه که من نمیخوام ن ...

خب بشه چه تاثیری تو زندگیت داره ناراحت شدنش؟؟؟

اگه خیلی دوست داشتن نوه هاشونو ببینن دعوتشون میکردن

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز