منم خیلی دوست دارم یه مدت سرکار نرم خانه داری تجربه کنم بگیرم بخواااابم تا ۱۱ صبح راحت، شبا بی دغدغه فیلم ببینم کتاب بخونم و هیچکاری برای صبح نداشته باشم و هیچ ساعتی کوک نباشه🥲
صبح با دوستام بریم پارک پیاده روی، استخر برم هفتهای سه بار و کلا کیف دنیارو کنم.
چه زیبا گفت مولا نا ای اشک اهسته بریز غم زیاد است ای شمع اهسته بسوز که شب دراز. از در این روزگار کسی اسرار کسی نیست ما تجربه کردیم مشتی..! کسی یار کسی نیست ️
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من افتادم توی یه چاهِ پنج متری و تو،،،یه طناب سه متری برام انداختی پایین....بگم نیستی، دروغ گفتم...بگم هستی، خیلی کمه): برایت نوشته بودم که از وضع موجود به ستوه آمدهام و در فکر نجات دادن خود هستم؛ زمان زیادی گذشت، اما حقیقت این است که مفهوم «نجات» حتی نزدیک هم نشد به این امپراطوری خاکستر و ویرانی. یاد اون بچه میفتم که تو مدرسه رو کیفش نوشتن `خر` ...با غم و اندوه و بغض اومده خونه.. مامانش گفته عب نداره کیفت رو برات با صابون تمیز میکنیم..گفته کیف رو ول کن من خرم؟؟من که اینقدر با همه مهربونم): حکایت مواجهه من با آدمهاییه که یهو ازشون عجیبترین بیمهریها رو میبینم...
من خانه دار ولی از خروس خون بیدارم تا بوق سگ،یا گرفتار جمع کردن بریزوبپاشام،یا آشپزی،یا شست وشو یا بچه داری و...اونایی که میگی یا کلفت ونوکر دارن یا یکی کمکشون کاراشونو میکنه