من تقریبا نزدیک ۲۹ سالمه ..خیلی خسته شدم وزندگیم خیلی یکنواخت شده .بدونه لیسانس از دانشگاه آزاد دارم .به درس خوندن علاقه دارم به نظرتان رشته پزشکی بشینم بخونم میتونم دانشگاه سراسری قبول شم ..دیر نیس واسم یا ارزششو داره چون میخوام واسه خودم یه آدمی بشم
دخترک خنده کنان گفت که چیست...راز این حلقه زر...راز این حلقه که انگشت مرا... اینچنین تنگ گرفته است به بر...راز این حلقه که در چهره او...اینهمه تابش و رخشندگی است...مرد حیران شد و گفت... حلقه خوشبختی است حلقه زندگی است...همه گفتند:مبارک باشد...دخترک گفت:دریغا که مرا...باز در معنی آن شک باشد... سالها رفت و شبی...زنی افسرده نظر کرد برآن حلقه زر...دید در نقش فروزنده او... روزهایی که به امید وفای شوهر...به هدر رفته هدر....زن..... پریشان شد و نالید که وای...وای این حلقه که در چهره او...باز هم تابش و رخشندگی است... حلقه بردگی و بندگی است...فروغ فرخزاد.....
راستش از یکنواختی خسته شدم میگم چرا وقتی آدم میتونه یه کاری بکنه ولی تنبلی وبی ارادگی نمیزاره .اخه بعضی ها میگن دیره بشین به بچت و شوهرت برس ولی نمیخوام این حرفا مانع رسیدن به هدفم بشه