تو جمع خانوادگی روز مادر همه فامیلا بودن میخواستیم عکس بگیریم بابام داشت تو راهرو دستاشو میشیت همه گفتن اقا... کجاست؟ پسرداییم گفت رفته مسافرکشی و هرهر پشت بندش خندید چون بابام میره اسنپ و اونام میدونن
بابام که بعدا پرسیدم دیدم خیلی ناراحت شده تو جمعم تو خودش بود منم خیلیییی ناراحت شدم اصلا مگه بابام همسنشه از این شوخیا میکنه بعدشم بابام خودش سه تا زمین و دوتا خونه داره سر بدهکاری که تازگی داریم میره اسنپ خودشم که از صدقه سری نامزدش مغازه دار شده داره کار میکنه همشم با چک و بدهی و اجاره مغازه