سلام...من کاربرقدیمی سایتم...ی کاربری جدید ساختم تاکسی منونشناسه...
لطفا وقت بزارید و بخونید.واقعا بهتون احتیاج دارم.
من ی برادر کوچکترازخودم دارم.دوسال تفاوت سنی داریم...داداشم مشکل خیلی بزرگی داره...انقد بزرگ ک خودشم کلافس...ازبچگی همیشه منزوی و گوشه گیر بودـ..مث بچه های دیگ بازی نمیکرد...ازخونه بیرون نمیرفت...ماباهم بزرگ شدیم ولی اصلا روابطمون خوب نبود ازاول...یروز اومد گفت ک نمیخاد بره مدرسه...خانوادم باهاش دعوا کردن بدون اینک بامحبت جویای مشکلش بشن...هرچندالان خودشون میدونن ک اشتباه کردن...چن سال پیش فهمیدیم ک ازارجنسی میشده...هممون شوکه شدیم...ولی صداشو درنیاوردیم.اونم هیچوقت حرفی بهمون نزد..الان بیست و خورده ای سن داره...همیشه لباسهای مشکی میپوشه..توخونه اصلا و ابدا باکسی حرف نمیزنه...کسی نمیتونه باهاش شوخی کنه چون جنگ راه میندازه...عین این دیونه ها رفتار میکنه...فک میکنه همه ب اون نگاه میکنن...فک میکنه ما مسخرش میکنیم...بابام همین یدونه پسرو داره...خیلی ناراحت چ غصه داره...براش ی مغازه زد صب یراست میره مغازه براست میاد خونه...میخادباچیزای گنده خودشو نشون بده...مثلا میخاد یهو پولدار بشه...ماشین انچنانی میخواست...بابام صدمیلیون داد براش ی ماشین باکلاس گرفت ی مدت حالش خوب شد...روحیه پیداکرد...تا اینک چن وقت پیش ب من گفت میخام ازدواج کنم منم خوشحال شدم...گفت اما مامان اینا نفهمن...گفتم پ چجوری؟؟
بنویسم بقیشو؟؟؟ لطفا کامل بخونید.تاحد ممکن دارم همرو تو ی پست مینویسم...بهتون احتیاج دارم.خداخیرتون بده