2777
2789
عنوان

خیلی به قرآن وابسته شدم 🥹

| مشاهده متن کامل بحث + 218 بازدید | 30 پست

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

سعادتیه ک خدا نصیب هر کسی نمیکنه.منم ی هفتس ک رفتم سمت نماز نمیدونم چرا دوست دارم با خدا همش خلوت کن ...

چشم عزیزم اگه قابل باشم دعات میکنم تو هم دعام کن نمازام رو مرتب بخونم و به خدا نزدیک تر شم🥹✨ یادش دوای هر دردیه

[QUOTE=403849403]😍✨ قربون دلت[/QUOTEهرانسانی توجامعه وقتی تلاش کنه برگرده سمت خدا،جامعه درست میشه ا ...

عزیزم تو فرشتهای ؟ نمیدونی این حرفت چقد به دلم نشست انگار از زبان خدا بهم گفتی اینو ...... بهم انگیزه دادی

عزیزم تو فرشتهای ؟ نمیدونی این حرفت چقد به دلم نشست انگار از زبان خدا بهم گفتی اینو ...... بهم انگیز ...

منم بنده ای ازبنده های خداکه بعدبیست سال برگشتم سمت خداوتازه متوحه شدم چقدتواین بیست سال باشیطان همراه بودم واجازه میدادم شیطان ب جام تصمیم بگیره،ویکروزیکجاخداهمچین خوشگل بهم چوب زدکه حدنداشت،خیلیییییی هم دردکشیدم اماتازه فهمیدم خدادرددادتابرگردم سمتش،وهرروزازش میخام بهم پناه بده خودش پناهم باشه من غلط کردم ک ازش دورشدم وچقدقشنگه ک برگشتم سمتش،من فرشته نیستم من بنده خطارکاری هستم ک برگشتم توراهش ومیبینم چه اشتباهی کردم ازش دورشده بودم

منم بنده ای ازبنده های خداکه بعدبیست سال برگشتم سمت خداوتازه متوحه شدم چقدتواین بیست سال باشیطان همر ...

چقد مثل منی شما

منم دقیقا همینا رو تجربه کردم و از دل سختی ها و چالشایی که مسبب اکثرشون خودم بودم خدا رو شناختم و بعد از سالها پیدا کردم انشالله هر دومون تو این راه مانا و ثابت قدم باشیم

نمیدونی چقدر بده ولی میگم

از همان کودکی خیلی علاقه به روسری داشتم و از همان کودکی مبپوشیدم با اشتیاق لذیت ولی نماز نمیخوندم برایم سخت بود بزرگتر که شدم کلاس هفتم رفتم مدرسه دیگرر با دوستانی اشنا شدم که حجابشون مشکل داشت باشوم دوست شدم وخیلی فش میدننون منم ازشون فش یاد گرفتم و ذهنم منحرف شدا و همیشه سمت فکر های بد میرم و اصلا

از درون کاملا تغییر کردم ولی حجابم نه البته در کلاس ریاضی بودم موهام از عبا بیرون امده یکی از دوستام گفت موهات موهات گفتم بهش ولش کم کن خلاثه روحیم عوض شد دوست داشتم اتفاقی رخ بد که بیشتر با جنس مخالم حرف بزنم. تعطیلات کلاس هشتم شد نمیدونم چی شد که یه رمان مذهبی شهدایی خوندم نمیدونم همینجوری گفتم خدایا منو به سمت نماز بیار باور نمیکنی همون روزش بی اختیار نماز خوندم بعد ها دیدم نماز شب خیلی فواید داره از خدا خواستم چون ادم ترسویی بودم از خدا خواستم ترسو برداره ازم و منو بکشونه سمت نماز شب اصلا وقتی یه روز اونو

نمیخوندم گریم میگیره نمازمو با اشتیاق میخونم اصلا وقتی اسم خدارو میشنوم گریم میگیره تو نماز انقدر گریه میکردم بازم نمیدونم چطودی از شهدی خواستم برام دعا کنه و از خدا بخواهد من فکر بداز سرم بره همون روزش دیکه فکر نمیکردم انقدر خوشحال شدم انقدر گریستم سوره یاسین خیلی خوشم امد هروز در نماز مبخوننم تا حدی که حفظش کردم وهرجا میرم تو ذهنم میخونمش خلاصه وقتی نماز میخونم نمیدونم احساس امید ارامش گرما از درون قلبم انگار میاد حس میکردم خدا خییلی نزدیکم بهش انگار پیششم نمیدونم چطووری توصیف کنم اما رفتیم مدرسه کلاس نهم نمیدونم تاثیرش چی بود ولی کم کم نمازم بی احساس شده انگار بزور وقتی نماز شب میخونم دق میکنم حوصلخ ندارم اصلا گریم نمیگیره و خیلی وقتا به فکر اینم که چوندرس دارم ولش کنم ولی بزور ادامه میدم نمازم با بیحوصلگی بزور شده دیگه هبچ احساس نیس البته اینم بگم که قبلا اهنگ میخونم خیلی از خدا خواستم اهنگ از سرم برداره واقعا برداشت و ادامش دیگه حوصله خوندن سوره یاسین بزور البته همچی انجام میدم ولی بزور نمیدونم خیلی از خدا درخواست کردم مثل قبل بمونم ای کاش وقتیادم پاکی بودم جونم می گرفت من اون دنیا چه جوابی به خدا بدم من دوست دارم برم بهشت جاودان همیشه پیش خدا باشم حالا ول کن بهشتو من خدارو میخوام من همون احساس میخووام بخدا قلبم داره مچاله میشم نمیدونم چکار کردم نمیدونم تاثییر دوستامه که دوباره بزگشتم مدرسه اههههه قلبم درد میکنه نمیدونم خدارو میخوام 😪 اصلا روز به روز داره بدتر میشه داره حسم کم تر میشه دارم بیشتر به سمت گناه میرم گاهی هم ناخودآگاه اهنگ میخونم نمیدونم چطوری شدم خیلی یترسم بدتر شه ای کاش هیچ بنده ای چیزی که دارم میکشمو نکشه بخدا نمیدونم چگار کنم من خدارو میخوام من احساس قبلی میخوام لطفااا کمکم کنییید هر روز داره بدتر میشه میترسم مثل اول شم هر روز دارم بیشتر میمیرم وبیشتر فراموش اینها نوشته های چند روز قبله الان دیگهه عادی شده بخونم نخوندم بیدار بشم نشم الان هیچی جز استمرار نمیخوام همچی عادی فرق نمیکنه دیگه اشلا اشک کلا ندارمم قلب کلا از دست دادم چقچدر دوست داشتم مثل قبل بمونم احساس پاکی نمیکنم الان دیگه نه حس گرمت درونی میخوام نه چیز دیگگهد چطوری توی جای سرد یه بخاری پیدد کردم ترک نمار

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792