صبح شوهرم از خواب بیدار شد به دخترخاله اش زنگ زد تبریک گفت بعد هم رفت سرکار. به من هم تبریک نگفت. عصر هم اومد گرفت خوابید. منم ساعت هشت رفتم کیک خریدم اومدم برای دل خودم. حالا جالبه کیک رو خورد و بعد هم قهر کرد رفت تو اتاق. خیلی جالبه. از ما زنها تنهاتر خودمونیم. حتی وقتی خودمون هم میخایم شاد باشیم نمیذارن