سلام
من یه مدت یه رمان میخوندم که آنلاین بود
نمیدونم اسمش چی بود
اینطوری بود که دختره باباش سرهنگ بود و مجبور میشن برای کار باباهه برن بلوچستان دختره حتی یه دوست پسرم داخل تهران داشت فکر کنم اسمش پدرام بود ولی وقتی میره بلوچستان قطع ارتباط میکنن
اونجا برادر بزرگترین خلافکار اونجا عاشق دختره میشه که داخل دانشگاه دختره اس مرده به خاطر اینکه نذاره برادرش به دختره بیشتر نزدیک شه دو سه بار دختره رو تهدید میکنه تا اونجایی که یادمه مرده سه یا دوتا زنم داشت به خاطر اینکه بتونه تمام قوم ها رو کنترل کنه و متعهد خودش نگه داره ولی تا حالا عاشق نشده و عاشق دختره میشه
کسی اسمشو میدونه؟