خانما خواهشن گزارش نزنید ...من و شوهرم خیلی خوبیم قبلاً گفتم که مادر شوهرم پیش مازندگی می کنه ..شوهرم تک پسر با دو خواهر ..خواهرت متاهلن..وضع زندگیمون خوبه .شغل همسر دولتی خوبه ..خدایی خواهرشوهرام خوبن بدی ندیدم ازشون .ولی این وسط مادرشوهر وقتی که می بینم باهم خوبیم حسادت میکنه .حتی به رابطه جنسیمون ..یه بچه کوچک دارم .همش بین منو همسری فتنه میندازه ...وضع زندگی خواهرشوهرام بد نیست ولی خیانت همسر دارن .مادرشان ببینه مامورین حسادت میکنه ..تقریبا یک هفته قهر بودم خونه بابام ..از طرفی بابام فقط چند ساعت اول خوبه وقتی برای خونشون .ببین جلو من به مادرمیگه اینارو ببوس اینارو تحویل بگیر منظور برادرزاده هام وقتی ببینه پسرم بغلشه..تحمل می کنم .بعد هرجا بخواد بره شده تا بازار هم بره مامانم هم باهاش باشه بچه برادرم که داشت با پسرم بازی می کرد با خودش برد وپسرم موندباجیغ وگربه که من هم بیام ولی محلش نمیذاشت مامانم هم دلش میسوزه ولی جرات نداره ببره ...من هم فیلم گربه های بچم گرفتم فرستادم براباباش که پسرت دلتنگیت میکنه واقعا دیگه تحمل کارهای بابام ندارم ..با بچم نشستم فقط گریه می کردم ..خدایش تا فیلم دان کرد تماس گرفت ...قبلش هرچه تماس می گرفت رد میدادم ولی جواب دادم گفت بیام دنبالتون .گفتم باشه .ولی چون تودعوابه خانوادم به توهینی کرد ...دوست نداشت خودش بیاد ..گفت فلانی .منظور خواهرش با شوهرش بیاد دنبالم گفتم باشه .گفت آماده باشید الان میان...ولی خیلی حس بدی گرفتم حس می کنم خیلی کوچیک شدم ..قلبم داره می ترکه .چکار کنم چی بهش بگم که به مامانش نگه من همچین فیلمی فرستادم ..دوباره به سوژه جدیدی دست مادرش می افته ...آاااخ خدا چکار کنم ..دعوا کنیم بمونم تحقیر میشم پیش شوهر و مادرش ..برو خونه بابام اینطور رفتار میشه شما بگید چکار کنم😔