من دوساله عروسی کردم
پیرم کرد
اصلا روابط عاطفی و ... خوب نیس 😢
تبعشم سرده ، هر چی گرمی جات میدم میخوره درست نمیشه دوساله فقط خودم پیش قدم شدم ، راب،طه رو مسخره بازی گرفته ،، در طول روز همش سرکار بخور بخواب ،اخرشب هم تااا چشماش خودبه خود بسته نشه گوشی نمیزاره کنار 😢
خب منم ادمم (اولا که اونقدر اینجوری کرده منم سرد شدم نسبت بهش هیچ حسی ندارم
ولی برای اینکه زندگیمون سرد نشه شاید تونستم تغییرش بدم همه کاااررر کردم از کارای ریز که توخونه همیشه مرتبم موهامو مرتب خوشگل بستم ارایش لایت و لباسای تمیز و خوشبو تاااااا حتی ی مدت فکر کردم از لحاظ مالی فکرش درگیره رفتم سرکار
خلاصه هر کاری فکر کنید کردم
به هرچیزی توجه میکنه الا من
تا دیشب دیگه واقعا از حرص داشتم خودزنی میکردم تو خلوت خودم بعد اومد دید گریه کردم گف چیشده نمیخواستم بگم اونقدر اسرار کرد منم همه اینارو گفتم
بهش گفتم من بابام با اون سنش موهامو مرتب میکنه موهامو سشوار میکشه میوه پوست میکنه برام بیرون میریم چقدر حواسش بهمه سوپرایزم میکنه ی جنتلمن واقعیه بخدا بابام
حتی عقد بودیم اولین بار این رفتارای بابانو دید گف واقعا حسودیم شد
بهش گفتم من تحمل اینهمه سرد بودن و خنگ بودن تورو ندارم
اونم ناراحت شد معذرت خواهی کرد بعد گف تو چرا اصلا شوهر کردی
خلاصه هیچی جفتمونم با ناراحتی خوابیدیم تا الان که سرکاره ازش خبری ندارم