همسرم خیلی به خانوادش وابسته ست؛حتی مادرش حرف اشتباهی هم بزنه یا کاری رو غلط انجام بده بازم میگه مامانم درست میگه من از این موضوع رنج میبرم
ما تازه 1سال و نیم که ازدواج کردیم و بچه نداریم،
اخلاق خودم خوبه
هروقت با شوهرم دعوامون میشه من سکوت میکنم؛اما یهو عصبانی میشه و پامیشه منو میزنه
اینبار جای کبودی رو بازوم موند...
من خیلی به خانوادش گفتم براشون توضیح دادم
انتظار داشتم پدرو مادرش لااقل نصیحتش کنن و بگن اینکارارو نکنه؛امااصلا براشون مهم نیس
و حتی یه دعوای کوچولو نکردنش...
ایندفه که کتکم زد دیگه به خانوادش نگفتم چون دیدم آبی از اونها گرم نمیشه...
خودم دست به کار شدم و رفتم کلانتری یه کاغذ گرفتم برای پزشکی قانونی...
نه که بگم کلانتری جای خوبیه...
نه که بگم میخام جدا شم...
همسرم اخلاقای خوب هم زیاد داره.
فقط بدیش اینه که زیادی به خانوادش وابسته
و یهو عصبانی میشه
و اینکه دست بزن داره...
وقتی شب اومد کاغذ کلانتری رو نشونش دادم و الکی بهش گفتم برات پرونده تو کلانتری تشکیل دادم و فردا با این کاغذ میخام برم دادسرا...
اما این بار ترسید و یه ساعتی تو خودش بود و فکر میکرد با خودش...
بعدش اومد سمتم و خودش ابراز شرمندگی کرد؛
اما نمیدونم چقدر میتونم رو این قولش حساب باز کنم
چون سری های پیش هم قول داده بود که کتک زدن رو فراموش کنه؛
اما بعد از گذشت چند وقت دوباره عصبی میشه و...نمیدونم چیکار کنم