یه بار رفته بودم خرید شوهرمم بود، فروشنده با لحن تندی با من صحبت کرد شوهرمم پرید بهش گفت حق ندادی با زن من اینجودی حرف بزنی
یه بار هم تازگیا که شمال رفته بودیم، من شالمو گذاشته بودم پیش مادرشوهرم دختر خواهرشم شالش مثل من بود، من بعد برگشت شال اونو سر کردم بعد دختره با حالت دعوایی گفت انقدر بی حواسی و اینا شوهرمم گفت مردن که نیست یه شاله اگه ناراحتی بگو برات بخرم بی شال نمونی😁😂