مثلا اسنپ میاد جلو در بدو بدو میان ببین کیه چیه
یا یک فر از اسنپ سفارش داده بودم که وقتی آوردن همه صابخونه ریختن حیاط که چیه
هی باهم پچ پچ میکردن
بعد شوهرم زنگ زد از حرفاش فهمیدم بهش خبر دادن اینجا یک اتفاقی افتاده هی میپرسی چیزی خریدی...
واینکه سر همین چراغ سبز دادنای شوهرم به بقیه اللخصوص صابخونه خیلی اذیتم میکنن
خودم با چشمام دیدم وشنیدم که شوهرم داشت پشت من پیش صابخونه بدگویی میکرد
بعد میومد بالا عزیزم عشقم میکرد
بارها تو موقعیت های مختلف دیدم وشنیدم
بشدت در تلاشه تنها باشم